گفتگوی مفصل با رضا یزدانی به مناسبت انتشار دهمین آلبوم خواننده پاپ – راک و هجدهمین سال فعالیتهایش قسمت دوم
اسم آلبوم «درهم» به خاطر تعدد میزان سلیقهها و آدمهایی است که در آن استفاده شده است؟ یکی همین است.
سه دلیل برای آن بود که یکی همین است.
دلیل دیگر این است که من میتوانم به تو بگویم که این کار شبیه تراک کدام آلبوم است. مثلا این تراک خیلی به آلبوم فلان نزدیک است.
یک طرفدار خیلی پیگیر شاید بتواند این نزدیکها را تشخیص دهد.
بله دقیقا.
اولا که پوستر آن نیست و همین پوستر است و آن عکس پشت جلد است.
کلی هم در توییتر سروصدا شد و هوادارانت به او تاختند. علی عمرانی مجبور شد آن پست را بردارد و پست دیگری گذاشت و دوباره پستش را برداشت.
من اصلا در جریان اینها نبودم.
من نمیدانم که ان عکس هم از بوم بیرون آمده بود؟
بگذریم. به سراغ فضای کنسرتهایت برویم. فکر میکنی فضای کنسرتهایت چقدر از نسل جدید به مخاطبانت اضافه کرده است؟
خیلی.
از کامنتها هم میفهمم که میگویند از کدام آلبوم به بعد کارهایم را دنبال کردهاند.
کمی سخت است که مخاطب نسل جدیدی که به گفتهی خیلی از کارشناسان با یک هرج و مرج در موسیقی پاپ سروکله میزنند، کار تو و امثال تو را گوش کنند.
کار من سخت نیست.
واقعا برای من سوال است که این موسیقی چه میگوید؟
و انقدر قارچوار زیاد میشود.
من یک نکتهای را بگویم.
من نمیخواهم درمورد آن صحبت کنم چون اگر بخواهم عقیدهام را درمورد این جنس موسیقی و این جنس مخاطب بگویم میدانم داستان زیادی میشود.
در فضایی که تو شروع کنندهی آن جریان بودی اتفاقات زیادی افتاده است. در حوزه ی پاپ_راک خیلی گروهها و چهرهها آمدهاند. آیا این جریان را بررسی و رصد میکنی؟
رصد نمیکنم و مثل یک آدم عادی آن را میبینم.
من همیشه سعی می کنم کار خودم را در بهترین حالت انجام دهم.
ولی به نظر من راک ایرانی درحال پوست اندازی است.
خداروشکر این اتفاق میافتد و خداروشکر من این موضوع را دوست دارم.
با سرعت زیادی این راه طی میشود؟
نه متاسفانه اینگونه نیست.
مخاطبینی که من میبینم باورنکردنی است که حتی 14 و 15 ساله بین آنها است.
بله هست ولی بیا نسبت بگیر به کسانی که به کنسرتهایی میروند که صحبتشان را کردیم.
حتی یک صدم هم نیست.
همه جای دنیا همینگونه نیست؟مخاطب جاستین بیبر با مخاطب «ریدیوهد» مساوی هستند؟
شما حساب کن اگر جاستین استادیوم پر میکند، ایرون میدن و متالیکا هم هنوز استادیوم پر میکنند.
ولی در اینجا فقط 300 نفر برج آزادی را داریم.
نباید جامعه جهانی را با ایرانی مقایسه کنیم.
تو مقایسه میکنی.
ولی جریان خوبی در راک ایرانی به وجود آمده است. حرف من این بود…
وقتی آن روز درمورد کاوه یغمایی از من پرسیدی من گفتم اتفاقا اتفاق خوبی است و هیچوقت جای من تنگ نمیشود.
داستان اینجاست که نگه داشتن مخاطبی که این جنس از موسیقی را گوش بدهد کار سختی است.
یک بار دیالوگی درمورد کوروش یغمایی گفتی که من با گذشت سالیان سال هنوز نتوانستهام آن را هضم کنم. در روزنامه شرق، لیلی نیکونظر با تو مصاحبهای داشت که گفت کوروش یغمایی پیشرو راک است و تو گفتی: مگر «یارم بیاد، دلدارم بیاد» هم شد راک؟! این جمله، واقعا جملهی تو بود؟
من اصلا یادم نمیآید.
حتی تیتر مصاحبه این بود که: «قلبم یک درمیون برای راک میزنه…».
چقدر خوب این چیزها را به خاطر داری و عجب حافظهای.
تو من را خوب میشناسی و من معمولا من به ندرت درباره ی کسی حرف میزنم.
بله همینطور است. آن جمله با آن صراحت عجیب بود.
اگر به من بگویی که یک نفر را در ایران بگو که به درستی راک کار میکند من میگویم کاوه یغمایی.
تمام بدبختیهای بیمجوزی را من برای پرنده بی پرنده کشیدم و دوسالونیم طول کشید.
این جنگ بین اوهام، کاوه یغمایی و رضا یزدانی همیشه بوده و همه طرفدارانی که درمورد این مباحث صحبت میکنند صرفا حول همین سه گروه میچرخند و هیچوقت هم به هیچ نتیجهای نمیرسد.
خیلی اشتباه است و داستان اینجاست که سبک ما سه تا کاملا با هم فرق دارد و هیچ ربطی به هم ندارد.
شهرام شعرباف که حافظ خوانده و یک مدل دیگری است که مال خودش است و کس دیگری نمیتواند آنگونه بخواند.
کاوه که کارهای ماژور و من هم کارهای مینور میخوانم. سه جنس و صدای مختلف وجود دارد و به نظرم کلیت این بحث خیلی زرد است.
هرکس کار خودش را میکند. مهم این است که چه کسی چه کاری انجام میدهد.
خیلی از بچههای راک هستند که یک آلبوم میدهند و حس میکنند که کل نظرات درمورد موسیقی راک را باید ایشان بدهند.
من ده آلبوم کار کردم و 20 سال است.
اگر شما حرفی دارید بروید و کار کنید و بیایید روی آن اثرها حرف بزنیم نه اینکه روی کار دیگران حرف بزنید.
من جز آدمهایی هستم که هیچوقت حاشیه نداشتم.
یک اگر من میگذارم. این دوستانی که در حوزه راک کار میکنند خداروشکر نسبت به حوزهی پاپ و سنتی خیلی پشت هم هستند. در کنسرتهای هم میروند و همدیگر را حمایت میکنند. حداقل این فضا برای من قابل احترام است.
تو میدانی که اولین کنسرت شهرام شعرباف در برج آزادی را من ساپورت کردم.
آنموقع فیسبوک بود و من سه نوبت تبلیغ این کنسرت را کردم و خودم به کنسرت رفتم.
من تا جایی که از دستم بربیاید ساپورت کردهام. شهرام شعرباف از من قدیمیتر بود و خیلی قبلتر شروع کرده بود ولی مجوز نگرفته بود.
من هرآنچه از دستم بربیاید را انجام دادهام و با همه قلبم این کار را کردم.
درمورد دغدغههای سینمایی تو حرف بزنیم. یک سوال خیلی مهم؛ چرا در قاتل اهلی، رضا یزدانی نبود؟
من نمیخواهم وارد جزئیات آن بشوم چرا که اگر این کار را بکنم بلوایی به پا میشود.
پای آقای لشکری قوچانی (تهیه کننده قاتل اهلی) وسط است؟
نه اصلا. اتفاقا اصلا اینگونه نیست.
قرار بود این کار را من بخوانم وآقای کیمیایی گفتند تو هم بازی کنی و هم بخوانی. ولی نشد و من نمیخواهم درمورد آن صحبت کنم.
تو مختاری که اظهارنظر نکنی ولی به هرحال فضای آن فیلم و کاراکتر مسعود کیمیایی و شخصیتی که از او در ذهن همهی مخاطبان است انقدر از آثاری که منتشر شد دور بود و یکجورهایی باهم گره خورده بودید. همانطور که مسعود کیمیایی رزومه خودش را بد و بدتر میکند در حوزهی موسیقی هم پسرفتی دارد.
من فقط یک چیزی بگویم که این اتفاق را باورم نمیشد.
تنها چیزی که میتوانم بگویم همین است. اولین بار یک کلیپ یک دقیقهای پولاد در صفحهاش گذاشت و من آن را دیدم باور نکردم و گفتم امکان ندارد مسعود کیمیایی اجازهی این کار را بدهد.
واقعا بعید بود چون آقای کیمیایی موسیقی و اکت و گویش خواننده را خیلی خوب میشناسد و اینها نبود.
من نمیدانم چگونه آقای کیمیایی در این حد اغماض کرده بود که این اتفاق افتاد.
واقعا باورنکردنی بود که مسعود کیمیایی انقدر راحت کوتاه بیاید ولی خب بالاخره داستان پسرش بود.
متاسفانه این داستان سالهاست که به آقای کیمیایی ضرر میزند و معلوم نیست تا چه زمانی ادامه پیدا میکند.
آقای لشکری هم در جشنوارهی پارسال در سالن آمد و گفت یکچیزی از تو میخواهم و اگر بروی و بگویی تکذیب میکنم.
من نگاهی به او کردم و گفتم چرا بخواهید چیزی بگویی و تکذیبش کنی؟ من به شما پیشنهاد میکنم از اول چیزی نگویی. ایشان گفتند بیا و جای پولاد بخوان.
من گفتم هزارسال هم بگذرد همچنین کاری نمیکنم.هم بهخاطر آقای کیمیایی که هرچقدر هم ما با هم خوب نباشیم برای من ارزشمند هستند و 10 سال است که ما نان و نکم همدیگر را خوردهایم و من برای 5 فیلم سینمایی ایشان موسیقی کار کردهام و هیچوقت نمیآیم وهمچنین کاری را بکنم.
یک سری کارها کثیف هستند و تو نباید خودت را وسط آن بیندازی.
به نظرم منطقیترین کار را کردهای. به عنوان صحبت پایانی درمورد دغدغههای سینمایی و تئاتری تو صحبت کنیم. به هرحال تو در این سالها خیلی این مدل فضاها را تجربه کردی. آیا هنوز هم نسبت به این جریان علاقهمند هستی و دوست داری این فضا ادامه پیدا کند؟
بعد از تیکآف این داستان برای من خیلی جدی شد.
قبل از تیکآف این داستان بود وخوانندهی سوگلی سینماییها بودم و خیلی از تیتراژها را خواندم و اکثر رفیقهایم بچههای سینما هستند تا موسیقی.
ولی تیکآف که اکران شد خیلی نظرات خوب بود و آدمهای مهمی مثل مصطفی کیایی و فریدون جیرانی و خانم بنیاعتماد واکنشهای خوبی نسبت به آن داشتند.
فرهاد اصلانی یک ساعت و نیم پشت تلفن با من حرف زد و میگفت به این دلیل و این دلیل تو در فیلم بهترین بودی.
من میگفتم بیخیال ولی او کاملا جدی بود. و این باعث شد که من ببینم که میتوانم سعی کنم در این حوزه هم موفق بشوم.
که قطعا این داستان به احسان عبدیپور کارگردن، و خانم کرامتی تهیه کننده و بچههای دیگر برمیگردد.
به همین دلیل بعد از این، سیلی از فیلمنامه و سریال برای من سرازیر شد و من اغلب آنها را رد کردم.
سریال از یاد رفته را قبول کردم که بهرام بهرامیان کارگردان آن بود و بیتا فرهی در این سریال مادر من است و میترا حجار خواهر من هستند.
حسین یاری و پوریا پورسرخ، آقای دهقاننسب و خانم سیما تیرانداز، سعید راد و یک مجموعهی خیلی قوی هستند.
سریال بسیار بسیار قوی و در سطح الف است.
من نقش پسری را دارم و فیلمنامهی بسیار خوبی بود که نمیتوانستم آن را رد کنم.
و اگر آن را رد میکردم بعدا جز پشیمانیهای بزرگ زندگی من میشد.
یک جوان پولدار از قشر مرفه و شازدهای است که بوکس دوست دارد.
دندانهایم شکست و در 18 روز سه مسابقه بوکس دادم و یک ماه بهخاطر آن کار کردم.
چه زمانی پخش میشود؟
فکر میکنم اردیبهشت و خرداد پخش شود و یک مثلث عشقی است که مردم دوست دارند.
اگر نکتهای است که به آن نپرداختی بگو.
یکی دو پروژه سینمایی هست که انشالله شروع میکنیم.
آلبوم را شروع کردهایم و یک فکرهای عجیب و غریبی درمورد آلبوم بعدی دارم که قطعا ترکیب محتوایی و فضای سه آلبوم خاطرات مبهم، ساعت فرموشی و ساعتها خوابند در آن هست.