رضا یزدانی : راک ایرانی، فقط کاوه یغمایی – قسمت اول

رضا یزدانی

گفتگوی مفصل با رضا یزدانی به مناسبت انتشار دهمین آلبوم خواننده پاپ – راک و هجدهمین سال فعالیت‌هایش قسمت اول

دهمین آلبوم رسمی رضا یزدانی امسال به نام «درهم» منتشر شد تا هجدهمین سال فعالیت هنری این خواننده مصادف با دهمین آلبوم رسمی‌اش باشد.

خواننده‌ای با فراز و نشیب‌های فراوان در سالهایی که هر کدام از آنها دستخوش حواشی و اتفاقات مختلفی بود و باعث شد رضا یزدانی به عنوان خواننده در دوره‌های مختلف طرفداران زیادی را به سمت آثار خود بیاورد.

آلبوم «پرنده بی پرنده» که دومین آلبوم رسمی این خواننده به حساب می‌آمد، آغاز موج جدیدی در موسیقی راک ایرانی بود که به مرور لفظ «پاپ- راک» به عنوان لفظ غالب درباره این سبک استفاده شد و خیلی زود پرطرفدار شد.

کنسرت‌های رضا یزدانی مورد استقبال قرار گرفت و حضورش در سینماهم باعث شد این خواننده خیلی زود از سوی رسانه‌ها و مردم جدی گرفته شود.

آثارش با کلام یغما گلرویی، اندیشه فولادوند و … و موسیقی حمیدرضا صدری و کارن همایونفر و البته خودش به یک باره دست به دست شد و یزدانی خیلی زودتر از آنچه تصورش را می‌کرد با اقبال عمومی رو به رو شد.

انتشار دهمین آلبوم رسمی رضا یزدانی «درهم» بهترین بهانه بود برای یک گفتگوی مفصل و جدی درباره همه این سالها، حواشی سینمایی و موسیقایی و حرف و حدیث‌هایی که همواره درباره این خواننده گفته و مطرح شده است.

 

امروز 18 سال از نخستین آلبوم رسمی تو گذشته. درمورد این 18 سال و اتفاقاتی که به تو گذشت بگو. آیا خودت از این روند راضی هستی و اگر به عقب برگردیم آیا تصمیم اشتباهی داشته‌ای که بخواهی آن را انجام ندهی؟

چند روز پیش یکی از بچه‌ها چندتا از این صفحه‌های گرامافون را زده بود که من به دیوار می‌زدم. ده آلبوم و یک آلبوم تصویری بود و من همینطور نشسته بودم و نگاه می‌کردم و پیش خودم می‌گفتم این زندگی من در 18 سال است.

از شهر دل و حضرت مولانا شروع شد و به آلبوم دهم رسید. خداراشکر خیلی راضی هستم. شاید روند کاری من در سال‌های اول کمی کند بود و بین آلبوم‌ها فاصله بود که البته بخش اعظم آن به واسطه‌ی ارشاد بود که اجازه نمی‌دادند.
«پرنده بی پرنده» دو سال و «هیس» 18 ماه در ارشاد بود. از «ساعت بیست و پنج» روال سالی یک آلبوم را داشتیم. در مجموع راضی هستم.
اتفاقا چندبار صحبت این موضوع شده که چه اتفاقاتی در این 18 سال افتاده و خیلی‌ها آمدند و خیلی‌ها رفتند. فقط من و آقای علیرضا عصار از نسل اول موسیقی پاپ ایران مانده‌ایم.
ما سه نسل را دیده‌ایم که آمدند و رفتند و این یک عمر است.

وقتی نگاه می‌کنیم که ببینیم دلیل آن چه بوده و آیا موسیقی و تنظیم بوده یا جنس صدایی که خد ابه ما داده یا مراقبت‌هایی که کردیم و مسائلی که انتخاب کردیم، به فاکتورهای زیادی می‌رسیم که باعث شده خداراشکر هنوز که هنوز است بلیت کنسرت‌هایم سولدآت شود و هنوز بتوانم خودم را در بورس نگه دارم.

 

 

آلبوم اول تو غافلگیری بزرگی در بازار موسیقی آن سالها بود. یک آلبوم راک، لحن خوانش تو هم در تصور عمومی تاثیرگذار بود که یک خواننده‌ی راک لباس چرمی می‌پوشد و روی استیج می‌آید. از آن زمان شروع کنیم و به کنسرت اول و اجرای چهارنفره‌تان برسیم. کمی درمورد آن سال‌ها صحبت کنیم.

این چیزی بود که من انتخاب کرده بودم و تصمیم داشتم که کار متفاوتی از نظر تنظیم و ملودی و وکال خواننده داشته باشم.

به غیر از آلبوم شهر دل وقتی از آلبوم پرنده بی پرنده شروع کردیم قرار بود این اتفاق بیفتد.
آن‌موقع خیلی به من می‌گفتم که صدای تو شبیه به فریدون فروغی است و بیا به همان سبک بخوان. حتی پیشنهاد می‌کردند که مثل فرهاد بخوانم ولی من تصمیم نداشتم که مثل کسی بخوانم و مثل بچه‌هایی باشم که آن‌موقع مثل کسی می‌خواندند و قطعا تاریخ مصرفی داشتند و من نمی‌خواستم خودم را درگیر تاریخ مصرف کنم.
به همین‌خاطر شروع کردیم و چیزی که دوست داشتم و آن را انتخاب کردیم را خواندم.

از پرنده بی پرنده شروع شد و خیلی‌ها می‌گفتند این چرا اینگونه می‌خواند و هرجا که بخواهد دهانش را باز می‌کند و هرجا بخواهد می‌بندد ولی ما آن سال‌ها را گذراندیم.

 

  هوشنگ کامکار : اگر آهنگساز نمی‌شدم، دوست داشتم شاعر بودم - قسمت سوم

 

بعد از 18 سال در این نقطه‌ای که نشسته‌ای خیلی‌ها اعتقاد دارند هنوز و هنوز بهترین آلبوم تو «خاطرات مبهم» است. درمورد آن آلبوم حرف بزنیم.

اتفاقا در صفحه‌ی اینستاگرام خودم یک نظرسنجی گذاشتم که الان آلبوم را شروع می‌کنم و شما می‌خواهید که آلبوم بعدی در فضای چه آلبومی باشد و سه آلبوم را برای من نام ببرید. 2000 کامنت داشتم و نتیجه جالبی داشت. «ساعت‌ها خوابند»، «ساعت فراموشی» و «خاطرات مبهم».

 

 

خودت این فکر را می‌کردی؟

می‌دانستم که «ساعت‌ها خوابندن» و «خاطرات مبهم» در آن هست ولی انتظار «ساعت فراموشی» را نداشتم. البته خیلی متنوع بود و خیلی‌ها «سلول شخصی» و «دوئل در آینه» را دوست داشتند. از نظر خودم بهترین آلبوم من «سلول شخصی» با فاصله زیاد است.

 

 

شاید دلیل این انتخاب شخصی تو، جاری بودن دغدغه‌های شخصی خودت در آن آثار است…

«سلول شخصی» برای من به گونه‌ی دیگری است. فقط این آلبوم، آلبوم سختی است و مخصوصا سی دی اول که ترانه‌های اندیشه فولادوند است ترانه‌های سختی دارد و به نظر من شاید نتوانم دیگر «سیگار پشت سیگار» و «شلیک کن رفیق» و «سمت هیچ» را تکرار کنم.

برای من با فاصله آلبوم «سلول شخصی» در اولویت است ولی برای مردم اینگونه نیست و خیلی سخت با آن ارتباط می‌گیرند و دلیل آن این است که از لحاظ ملودی و تنظیم خیلی از فضای پاپیولار دور است.

قشر دانشجوی موسیقی و کافه نشین‌ها خیلی آن را دوست دارند. کسانی که ادبیات خوانده‌اند و توانسته‌اند تک به تک این واژه‌ها را درک کنند ارتباط خوبی با این آلبوم گرفته‌اند. مثلا در «سمت هیچ» که یک سری کلمه را در انتهای هم ردیف کرده‌ایم هرکدام آن‌ها یک کتاب و مکتب است.

 

 

تفسیرهای مختلفی هم درمورد آن شد.

بله و ارشاد هم خیلی به ما کمک کرد. من حتی فکر نمی‌کردم «شلیک کن» هم مجوز بگیرد. حتی تراک‌های دیگر «سیگار پشت سیگار» و «سلول شخصی» هم فکر نمی‌کردم که مجوز بگیرند.

 

 

نوستالژی‌خوانی و پرداختن به نوستالژی نسل‌های مختلف در آثار تو مورد توجه قرار گرفت و همچنان هم ادامه دارد و این روزها من پس‌لرزه‌های آثار جدیدی که خوانده‌ای را هم می‌بینیم.

همیشه گفته‌ام که ترانه‌های نوستالژی را خیلی دوست دارم. وقتی تو یک ترانه‌ی نوستالژی می‌خوانی، آن کار دیگر تاریخ مصرف ندارد و ترانه‌ی «شمال» همیشه با جاده‌ی شمال است.

«لاله‌زار»، «نوار»، «کارتن»، «کوچه ملی»، «کافه نادری» و خیلی کارهای دیگر را خواندم. همیشه اعتقاد داشتم که در کارهای نوستالژی اتفاق خوبی خواهد افتاد. من فکر می‌کنم 12 یا 13 کار درمورد تهران خواندم و مردم تهران خیلی آن‌ها را دوست دارند و با آن زندگی می‌کنند.
در آلبوم آخر هم تراک «دارند پایتخت رو عوض می‌کنند» را داشتیم و به شکل دیگری به تهران نگاه کردم. خودم فکر می‌کردم که دیگر به سراغ آن نروم مگراینکه ترانه‌ی عجیب و دوست‌داشتنی گیرم بیاید که آمد.

روزی این را برای من فرستادند و من از ترانه‌سرای آن تعجب کردم. میثم بهاران اسم و رسمی هم ندارد و واقعا ترانه‌ی خیلی خوبی به من داد.

 

  انتشار دعای تحویل سال به مناسبت نوروز 1397 با صدای مهدی یراحی

 

دغدغه‌های اجتماعی تو در همه‌ی این سال‌ها بالا و پایین‌های مختلفی را تجربه کرده است. رضا یزدانی که «برج» و «دنیای وارونه» را می‌خواند انتقادهایی را به خود دید و به مرور فضای کاری‌اش بیشتر به فضای عاشقانه و شاید روابط انسانی نزدیک‌تر شد. آیا این بستگی به افزایش سن تو داشت و دغدغه‌های شخصی و نگاه تو به جامعه و مطالعاتی که داشتی؟ کمی درمورد مفاهیم آثارت صحبت کنیم.

مدل من اینگونه است که آینه‌ی خودم هستم. هرآن‌چه در هر آلبومی می‌بینید حال و روز همان روزهایم است و سعی نمی‌کنم خودم را از آن حال و روز خارج کنم. مثلا نمی‌گویم بیایم و یک کار اجتماعی بخوانم و یک کار نوستالژی بخوانم و بعد آن یک کار عاشقانه بخوانم.

بستگی دارد که حال و روز من در آن ایام چگونه باشد و حالم خوب باشد یا بد، عاشق باشم یا فارغ. من همیشه دوست داشتم که کارهای اجتماعی بخوانم ولی در جاهایی مثل «خاطرات مبهم» که آلبوم منتشر شد، ما دیدیم که چقدر مردم عاشقانه دوست دارند و بالاخره آدم در هر سالی باشد حس و حال عاشقانه دارد.

 

 

آن آلبوم تفسیرهای عاشقانه‌ی پر اندوهی داشت. دلیل آن چه بود؟ چرا آن عشق، اندوهبار و پر از حسرت به نظر می‌رسید؟

حال و روز کارن همایونفر بود. 5تای آن کارها را کارن ساخت و 5 تای دیگر را من ساختم. آن 5تا بهترین ملودی‌های آن روزهای کارم بود و به نظرم بهترین ملودی‌های کل آثار کارن همایونفر بود. جنس ملودی‌سازی کارن اینگونه است و خیلی عمیق‌اند.

بعضا یکی دو ترانه مثل «ادامه بده» و «گرامافون» که روی آن‌ها گفته شد و برعکس من که همیشه روی ترانه ملودی می‌گذارم کاملا روند برعکسی بود و کارها ملودی داشت.

«کجا گمت کردم» ملودی یکی از فیلم‌هایی بود که کارن ساخته بود و فکر می‌کنم اسم آن «نسکافه‌ی داغ» بود. من خودم آن‌ها را جدا کردم و گفتم این ملودی‌ها را می‌خواهم. غم عجیبی که در آن آلبوم است به‌خاطر همین بوده است.

 

درمورد روند مفهومی کارهایت نگفتی که چرا از فضاهای اجتماعی به سراغ فضاهای عاشقانه غمناک آمده‌ای.

اینگونه نیست و همیشه در تلاطم بوده‌ایم . مثلا ساعت فراموشی و خاطرات مبهم خیلی عاشقانه بودند و در ساعت‌ها خوابند کار اجتماعی زیادی دارم؛ مثل قوی سیاه، دیوانه و کارهای دیگر.

در آلبوم سلول شخصی که همه کارها اجتماعی شد. من در آن فضا آنگونه بودم و اندیشه فولادوند در کنار من بود که مدلش همینگونه است. بعد که به دوئل در آینه و درهم رسیدیم که در درهم همه مدل کاری داریم.

 

  « کیتارو » بار دیگر در ایران روی صحنه می‌رود

 

مخاطب چقدر در انتخاب مفاهیم آثارات نقش دارد؟

قطعا تاثیر دارد ولی نه به گونه‌ای که بگویم الان مخاطب اینگونه دوست دارد و باید اینگونه کار کنم.

ترجیح می‌دهی که هنرمند مسیری باشد که مخاطب پیگیر آن است؟ بله. همیشه باید آرتیست به مخاطب چیز جدیدی بدهد. واژه تربیت درست نیست ولی باید همیشه اینگونه باشد. شاید براساس موسیقی پاپ خیلی‌ها این کار را بکنند ولی من به این عقیده ندارم.

 

 

به آلبوم «درهم» رسیدیم و بازگشت تو به آلبوم شهر دل و مولاناخوانی و شاملو و …. این اتفاق از کجا شروع شد؟

من این سال‌ها حافظ می‌خواندم. خدا آقای معلم را رحمت کند. من در جشن دنیای تصویر همیشه یک حافظ می‌‌خواندم و قرارمان بر همین بود.

همیشه با علی شوخی می‌کردیم که چندسال دیگر حافظ تمام می‌شود و باید سراغ شاعر دیگری برویم.
من دیوان شمس را خیلی دوست دارم و همیشه آن را باز می‌کنم و می‌خوانم و حتی فال می‌گیرم. همه با حافظ فال می‌گیرند و من دوست دارم دیوان شمس را باز کنم و تفالی بزنم.
این «دام دیگر نهاده‌ام» هم یک فال بود.
ما یک روز نشسته بودیم و گفتم می خواستم یک کاری انتخاب کنم. گفتم بگذار خودش به من بگوید که چه چیزی بخوانم.
باز کردم و این شعر آمد.
در تنظیم آن خیلی وسواس به خرج دادم و تنظیمش این نبود. میلاد یک چیزی زده بود و من ده بار عوض کردم تا اینگونه‌ای شد که شما می‌شنوید.
درمورد اشعار شاملو هم بگویم که خیلی سال‌های پیش شاید 10 یا 12 سال پیش سالگرد احمد شاملو بود و ما خانه‌ی آیدا بودیم و من دوتا از کارهای شاملو را در آن‌جا با گیتار زدم و خواندم.
پسر اقای شاملو، سیاوش، که فوت شدند هم در آن‌جا بودند.
همه خوششان آمد و گفتند اگر می‌شود آن را روی سی دی برایشان بزنم.
من در استودیوی خانگی بهروز در اکباتان آمدم و آن دو کار را در سی زدم زدم و یک نسخه به آیدا و یک نسخه به سیاوش شاملو دادم.
آن ماجرا گذشت تا به این آلبوم رسیدیم.
بهروز الان در کانادا هست و یک روز به من گفت می‌خواهی شاملو را کار کنی؟ من گفتم چی بود؟ و بهروز گفت این کار و این کار بود که یکی از آن‌ها به واسطه‌ی ترانه‌‌ای که دارد را نمی‌توان کار کرد.
بهروز نسخه‌ای که آن سال‌ها ضبط کرده بودیم را برای من فرستاد و من دیدم چه ملودی خوبی دارد.
من کاملا یادم رفته بود و خواستم که تنظیمی برای آن بکنیم و ببینیم چگونه درمی‌آید.

یک تنظیم خیلی پینک فلویدی اسپیشیال که تمیز و واقعا استاندارد بود و من روی آن هیچ نظری ندادن و تقریبا کار بدون اعمال نظر من است. خیلی این کار را دوست دارم.

 

برای مشاهده ادامه این مصاحبه کلیک کنید

منبع: موسیقی ما

 
, , , ,
نوشتهٔ پیشین
حمید هیراد و اتفاقی جالب در فضای مجازی و اولین تجربه تیتراژخوانی او
نوشتهٔ بعدی
رضا یزدانی : راک ایرانی، فقط کاوه یغمایی – قسمت دوم

مطالب مرتبط

پایتخت

گفت‌ و گو با آریا عظیمی‌نژاد , آهنگساز سریال پایتخت

محمد علی بهمنی

محمد علی بهمنی رئیس شورای ترانه دفتر موسیقی استعفا داد

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
برای ادامه، شما باید با قوانین موافقت کنید

فهرست