گفتوگوی با آهنگساز و خواننده موسیقی پاپ و داور برنامه «شبکوک»
شما سالها است که در عرصه موسیقی فعالیت میکنی؛ اما علیرغم اینکه دو آلبوم رسمی منتشر کرده و در چند آلبوم گروهی هم حضور داشتهای، اولین کنسرت مستقلت پس از حدود 15 سال روی صحنه رفت. چرا در برگزاری اولین کنسرتات سالها وقفه افتاد؟
چه شد که تصمیم گرفتی اولین کنسرت مستقلات را در تالار وحدت برگزار کنی؟
من از این بابت خوشحالم، چون تالار وحدت تنها «اپرا هال» ایران است و از آنجا که خیلی به وکالمحور بودن کنسرت اعتقاد دارم و اجرایم موسیقی و ریتممحور نیست، ترجیح دادم در سالن استاندارد تالار وحدت روی صحنه بروم. خیلی تجربه خوبی بود و خوشبختانه استقبال خوبی هم از کنسرت من صورت گرفت. من قبلاً هم تجربه اجرای زنده داشتم و خواندن روی استیج برایم چالشبرانگیز نبود؛ ولی اینکه مخاطبانم بعضی از آثارم را همراه با خودم میخواندند، بسیار خوشایند و لذتبخش بود.
چرا پس از اولین کنسرت، اجرای دیگری را روی صحنه نبردی؟
در حال حاضر دارم روی انتشار چند تکآهنگ و موزیکویدئو برنامهریزی میکنم و پس از انتشار این آثار، اجراهایم را از سر خواهم گرفت. از تهران و شهرستانها چندین پیشنهاد برای اجرای کنسرت دارم ولی فعلاً میخواهم خودم را بیشتر معرفی کنم تا دست تهیهکننده موقع فروش بلیت کنسرت نلرزد.
بههرحال وقتی بلیت اجراهای خوانندهها راحتتر به فروش میرسد، تهیهکنندگان به لحاظ تبلیغاتی وقت و اهمیت بیشتری برای خوانندگان میگذارند و من هم چون ایدهآلگرا هستم، دوست دارم این اتفاق برایم بیفتد و اصلاً دلم نمیخواهد سالن کنسرتم با سلام و صلوات یا با دعوت کردن از مهمانان زیاد پر شود!
همکاری شما با ناصر چشمآذر و ارکستر «ایستگاه» در کنسرت تالار وحدت ایشان چهطور اتفاق افتاد و چه کسی شما را به آقای چشمآذر معرفی کرد؟
ما از طریق رسول ترابی به آقای چشمآذر معرفی شده بودیم و پیشنهاد حضور در این کنسرت را پذیرفتم و سر تمرین رفتم. ارکستر بزرگ «ایستگاه» نوازندگان خیلی خوبی داشت و کار کردن با استاد چشمآذر هم لذتبخش است. کلاً تجربه بسیار خوبی بود.
در آن کنسرت آثار خاطرهانگیزی را خواندم. «دو پرنده»، «عید شما مبارک»، «خدای آسمونها» و «آیریلیق» قطعاتی بود که در آن کنسرت اجرا کردم. قطعه «آیریلیق» اولین اجرای من به زبان ترکی روی صحنه بود. خیلی دوست داشتم قطعات «هجرت» و «خلوت» را هم بخوانم؛ اما متأسفانه به اجرای این قطعات مجوز داده نشد.
همکاریتان به همان یک اجرا ختم شد و بعد از آن دیگر پیشنهادی برای همکاری با شما مطرح نشد؟
استاد چشمآذر خیلی به من محبت دارند و هنوز هم رابطهمان خوب است و گاهی اوقات بهصورت تلفنی با یکدیگر صحبت میکنیم. امیدوارم این همکاری دوباره اتفاق بیفتد.
بازخورد آلبوم «چمدون تو» که خرداد سال گذشته منتشر شد، چهطور بود؟
بازخورد آلبوم میان طرفداران خودم خیلی خوب بود و خیلی از دوستان موزیسینام هم چند قطعه از آلبوم را دوست داشتند؛ ولی من هنوز به صددرصد خودم نرسیدهام. آلبوم «چمدون تو» را خیلی دوست دارم ولی فکر میکنم هنوز برخی اِلمانها باید به آثارم اضافه شود. در نتیجه، فکر میکنم آلبومهای خیلی بهتری هم میتوانم بسازم.
قصد تولید و انتشار آلبوم جدیدی را نداری؟
تولید یک آلبوم جدید برای من کمی سخت است. من سالیان سال است که سبکهای مختلفی را در موسیقی تجربه کردهام و همیشه یک اتفاق موسیقایی خوب، پس ذهنم مانده که آن هم خواندن موسیقی اصیل ایرانی در قالب تنظیمهای مدرن است. سالها است که دوست دارم این اتفاق بیفتد و حالا دارم آن را در ذهنم پردازش میکنم تا ببینم چطور باید این کار را انجام بدهم.
کلاً دوست ندارم کاری را در موسیقی انجام بدهم که قبلاً هم عدهای آن را انجام دادهاند. میخواهم هر کاری که انجام میدهم، یک اتفاق جدید باشد و بُعد دیگری از مرا نشان بدهد. من یک زمان موسیقی جهانی و غربی کار میکردم و حتی چند کار راک هم اجرا کردم.
بعد از آن به سمت موسیقی پاپ-کلاسیک آمدم و کمکم نواهای شرقی را به آن اضافه کردم و حالا این احتمال وجود دارد که به سمت موسیقی اصیل ایرانی بروم. این کار یک ریسک است و ریسک هم یک سرش بُرد است و یک سرش باخت. شاید ببازم، ولی میخواهم شانس خودم را امتحان کنم.
تا بهحال کاری در راستای اجرای موسیقی اصیل ایرانی با تنظیمهای مدرن انجام دادهای؟
بله. در این زمینه یک قطعه با ملودی خودم، ترانه علی بحرینی و تنظیم پوریا حیدری انجام دادهام که برای مخاطبان خودم کمی عجیب و غریب است؛ ولی شاید کسانی که موسیقی مرا به صورت پراکنده گوش میکنند، این موسیقی را هم -بدون اینکه شگفتزده شوند- بهعنوان یک تجربه جدید از من بپذیرند.
ویدئوی این قطعه را هم قرار است با عماد طالبزاده بسازیم. عماد سالیان سال است که ویدئو میسازد ولی کمتر پیش آمده که اسمش را روی ویدئوها درج کند. او پیشنهاد ساخت این ویدئو را به من داد و من هم استقبال کردم. فکر کنم نتیجه خوبی از این ویدئو بگیرم.
عماد طالبزاده: ویدئویی که قرار است برای قطعه جدید مهدی بسازم، یک ویدئوی مفهومی و خاص است و اینطور نیست که فکر کنید قرار است مهدی را به یک کویر ببریم تا در آنجا بخواند! یک ایده خیلی قوی برای این ویدئو دارم و شاید لازم باشد مهدی را به منطقهای از سیستان و بلوچستان ببریم؛ چون لوکیشنی در آنجا دیدهام که در کلِ دنیا تک است و در هیچکجای دیگر دنیا چنین لوکیشنی پیدا نمیشود.
چندی پیش علیرضا قرائیمنش (عضو سابق گروه «ژوان») در واکنش به اجرای قطعه «دختر بهار» در یکی از کنسرتهای شما، گفته بود که راضی نیست مهدی یغمایی این قطعه را اجرا کند. ماجرا چه بود؟
علیرضا پسر آقایی است و انشاءالله موفق باشد!
علیرغم آنکه همه مهدی یغمایی را به عنوان یک خواننده خوشصدا و باسواد میشناسند، با توجه پتانسیلی که داری، تا الان به جایگاهی که باید نرسیدهای. چرا؟
این مسأله دلایل مختلفی میتواند داشته باشد. بخشی از آن به این برمیگردد که من سبکهای مختلفی را در موسیقی امتحان کردهام و جزء خوانندههایی نیستم که اگر یک قطعه از آثارم محبوب میشود، همان را تا مدتها با یکسری تغییرات کوچک منتشر کنم!
دلیل دیگرش هم میتواند به عدم حمایت کافی اهالی موسیقی و رسانهها از من مرتبط باشد. شاید آنهایی که باید مرا به لحاظ تبلیغاتی حمایت میکردند، آنطور که لازم است این کار را انجام ندادهاند. رسانهها هم باید یک مقدار با من مهربانتر باشند.
من زمانی به وزارت ارشاد میرفتم و در آنجا آدمهایی که مسئولیت داشتند و بعضاً هنوز هم در همان مسندها هستند، به من میگفتند که اگر بخواهیم یک خواننده ایرانی را به جوامع بینالمللی معرفی کنیم و با آن خواننده پز بدهیم، آن خواننده مهدی یغمایی است!
بعد من متعجب میشدم که چهطور میخواهند با خوانندهای که در داخل کشور حمایتش نمیکنند، در خارج از کشور پز بدهند! خیلیها حرف میزنند اما وقتی پای عمل میرسد، آن حمایتی که لازم است را انجام نمیدهند. بههرحال هر خوانندهای نیاز به مدیا و حمایت دارد و من توقع دارم اگر کسی مرا به عنوان یک خواننده خوب میشناسد، از من حمایت کند.
من بالغ بر ده سال است که دارم موسیقی تدریس میکنم و شاید 10-15 سال دیگر یکسری خوانندهها در مارکت موسیقی ایران معروف شوند و بگویند دوره مسترکلاسشان را پیش مهدی یغمایی گذراندهاند.
من این کارها را انجام دادهام و سالها است که در حوزه تولید موسیقی هم فعالیت دارم. پس انتظار دارم اگر کسی برای من جایگاهی متصور است، مرا حمایت کند. گرچه متأسفانه وضعیت امروز موسیقی ما خیلی جالب نیست و خیلیها که شایستگی دارند، در جایگاه واقعی خودشان قرار نگرفتهاند.
منظورت از اینکه وضعیت موسیقی جالب نیست، چیست؟
به نظرم مردم ما از ادبیات فاصله گرفتهاند. الان اگر شما دیوان حافظ را جلوی روی جوانهای کمسنوسال بگذارید و به آنها بگویید که یک غزل از این دیوان را بخوانند، خیلیهایشان دچار اشکال میشوند. ادبیات ما فقط منحصر به کلماتی شده که در روزمره استفاده میشود.
این کلمات دارد جای ادبیات فاخر ما را میگیرد. به همین خاطر، الان موسیقیهایی هم هیت میشود که مخاطب میخواهد شعر آن را خیلی سریع از حفظ شود. این موسیقیها کسی را به تفکر وانمیدارند و این اتفاق خوبی نیست.
شاید این موضوع به خود خواننده و انتخابهای او هم مربوط شود. مثلاً محسن چاوشی در بسیاری از آثارش، اشعار و ترانههای کلاسیک و سنگین خوانده و اکثرشان هم شنیده شدهاند. فکر نمیکنی خود خوانندهها هم در این زمینه مقصرند؟
محسن چاوشی از اشعار کهن و کلاسیک خوانده اما در نهایت، قطعه «کجایی» -که یک ترانه امروزی دارد- بیش از همه شنیده میشود. فضا به سمتی رفته که ترانههای ساده بیشتر شنیده میشوند و مردم ما از ادبیات فاخر دور شدهاند.
من هم قبول دارم که بعضی وقتها انتخابهای درستی نداشتهام و باید ریزبینانهتر به ترانههایم نگاه میکردم. انتخاب خود خواننده خیلی مهم است و شاید من اگر در بعضی موارد انتخابهای درستتری انجام میدادم، الان در جایگاه بهتری بودم. من روی پخش بعضی از تکآهنگهایم هم ضربه خوردم و آثارم به خوبی پروموت و پخش نشد که شاید مقصرش هم خودم بودم.
اما باید قبول کنید که خوانندههایی که امروز کارشان خوب شنیده میشوند، همه یک تیم قوی تبلیغات پشت سرشان دارند.
این درست؛ اما خوانندهای مثل شما الان به جایگاهی رسیده که آهنگهایتان دست به دست بچرخد و به گوش مردم برسد.
بله، همینطور است. من نقش تبلیغات را مهم میدانم ولی این را هم قبول دارم که خیلی وقتها ریسکهایی که انجام دادهام، باعث شده از جایگاهم دور شوم. در واقع شاید اگر ریسک نمیکردم، آرام آرام به حقم میرسیدم؛
اما من آدمی نیستم که خودم را به یک جا و یک ژانر محدود کنم. قطعه قبلی من به نام «کجای راهی» (تیتراژ برنامه «گپکوک») با همین قطعه جدیدم -که قرار است عماد طالبزاده ویدئوی آن را بسازد- به لحاظ سبک و سیاق و حتی نوع خواندن هیچ ربطی به هم ندارند.
من فعلاً دارم در مسیرم ریسک میکنم و روزی باید به یک ژانر ثابت برسم که این کار برایم سخت است؛ چون اصولاً نمیتوانم از تجربه اتفاقات جدید دست بردارم.
فکر میکنی جامعه مخاطبانت در چه رنج سنی قرار دارند؟
متوسط سن مخاطبان من طبق آمارها، 22 تا 45 سال است. البته من مخاطبان 45 تا 60 ساله هم دارم اما تعدادشان به نسبت مخاطبان 22 تا 45 سالهام کمتر است. به خاطر کارهای متنوعتری که انجام میدهم، یک مقدار طیف مخاطبم گستردهتر است. من مخاطبان پراکنده خیلی زیادی هم دارم و از این دست مخاطبانم را میان اقشار مختلف جامعه دیدهام. گرچه کار سختی است، ولی باید اینها را جمع کنم.
در حال حاضر، موسیقی ایران دورهای را میگذراند که در آن، صرفاً صدای خوب تعیینکننده موفقیت خوانندگان نیست. این اتفاق از نظرت اتفاق مثبتی است؟
مسلماً این نمیتواند اتفاق خوبی باشد. بههرحال خوانندگی یکسری استانداردهای خاص خودش را دارد و هر خوانندهای باید این استانداردها را داشته باشد. اگر الان میبینیم که بعضی از خوانندگان این استانداردها را ندارند، به خاطر این است که مردم ما از کلام فاصله گرفته و به ریتم و هیجان علاقهمند شدهاند.
به نظرم اگر در کشور ما جایی وجود داشت که مردم بتوانند در آن موسیقی هاوس، ترنس و دیسکو گوش کنند و انرژیشان تخلیه شود، حدود 50 درصد کنسرتهای ما پر نمیشد! آن موقع تازه صدای خوب ارزش پیدا میکرد و مردم وارد سالنهای کنسرت میشدند تا موسیقی بشنوند؛ نه آنکه با موسیقی انرژی خودشان را خالی کنند.
اینکه آدم با موسیقی، انرژی خودش را خالی کند بد نیست؛ ولی این اتفاق باید در جای دیگری بیفتد! وقتی موسیقی عروسی، کلاسیک و اسلو در یک ظرف ریخته شده و یک کنسرت موسیقی شامل همه اینها میشود، مخاطبان هم سردرگم میشوند.
به همین خاطر است که الان کمتر مخاطبی داریم که صرفاً مخاطب پروپاقرص یکی از موسیقیهای کلاسیک، راک یا اصیل ایرانی باشد و معمولاً مخاطبهای ما همه اینها را با هم گوش میکنند. مشکل عمده ما این است که همهچیزمان قاطی شده و هیچچیزی سر جای خودش نیست.
مدتی است که نسل جدیدی از خوانندگان موسیقی پاپ روی کار آمدهاند که در زمان کوتاهی به شهرت و موفقیت رسیده و استقبال زیادی هم از کنسرتهایشان صورت میگیرد. این نسل را چهطور میبینی؟
تعدادی از خوانندگان این نسل جدید، صدا دارند اما متأسفانه برخی از آنها صدای خوبی هم ندارند؛ ولی بههرحال نمیتوان هیچ خردهای به آنها گرفت؛ چون در حال حاضر مخاطب دارند و باید کار کنند. بعضی از خوانندگان نسل جدید دارند درست کار میکنند و من هم دوستشان دارم.
مثلاً صدای سینا شعبانخانی را دوست دارم و بهنام بانی هم از لحاظ صدایی خوشاستایل است. من بهنام بانی را از سالها پیش و زمانی که دانشجو بود، میشناسم و به نظرم حنجره خوبی دارد و درست میخواند.
اما با احترام به همه دوستان، معتقدم هر چه که پیش میرویم، مقوله صدا در موسیقی ما دارد کمرنگتر میشود و خیلیها سعی میکنند با تکنولوژی و موسیقی الکترونیک ضعف خودشان را بپوشانند.
البته موسیقی الکترونیک خیلی خوب است و موزیسینی مثل سیروان خسروی بهعنوان یک متخصص در حوزه موسیقی الکترونیک، به بهترین شکل ممکن از آن استفاده کرده؛ اما همین تکنولوژی و موسیقی الکترونیک بلای بدی سر موسیقی ما آورده؛ چون خیلیها از آن برای پوشش ضعفهایشان استفاده میکنند.
وای بر موسیقی مملکتی که تنظیمکننده و آهنگساز آن هنر یک تحلیل ساده از آکورد سهصدایی ندارد و وای به حال مردمی که مخاطب موسیقی آن تنظیمکننده و آهنگساز هستند. مگر میشود کسی موسیقی کار کند و الفبای آن را نداند؟
شما چهطور میتوانید بدون اینکه سواد داشته باشید اسم خودتان را روی کاغذ بنویسید؟ من نمیگویم در موسیقی آدم خیلی باسوادی هستم؛ ولی در خوانندگی، آهنگسازی، نت، تئوری و فواصل موسیقی، نوازندگی پیانو و گیتار و تنظیم موسیقی، آنقدری درک موسیقایی دارم که از پس کار خودم بربیایم. سواد موسیقایی من به عنوان یک خواننده از خیلی از تنظیمکنندگان بیشتر است و این یعنی فاجعه.
پس از انقلاب، موسیقی پاپ ایران حدود دو دهه تعطیل بود و امروز از شروع مجددش حدود 20 سال میگذرد. فکر میکنی بزرگترین خلأهای این موسیقی در این 20 سال چه بوده و این خلأها را چه کسی باید برطرف کند؟
متولی موسیقی کشور وزارت فرهنگ و ارشاد است و این وزارتخانه است که باید برای وضعیت موسیقی کشور تمهیدات مختلفی بیندیشد. پیش از انقلاب، وقتی یک خواننده سعی میکرد با استایل خوانندهای دیگر بخواند، وزارت فرهنگ و هنر وقت اجازه فعالیت به آن خواننده مقلد را نمیداد؛
اما الان حداقل 10 کپی از شادمهر عقیلی در ایران وجود دارد! خیلی دیگر از خوانندگان هم مقلد خوانندههای قدیمیتر هستند. وزارت فرهنگ و ارشاد نباید به اینها مجوز بدهد. باید از آنها تست بگیرد و اگر دید حرفهای نیستند، به آنها بگوید وقت بیشتری برای یادگیری موسیقی بگذارند و بعد وارد موسیقی شوند و یا اگر دید که میخواهند یک خواننده تقلیدی باشند، باید به آنها گوشزد کند که سعی کنند مثل خودشان باشند.
کسی که در یک جمله، چندین بار فالش میخواند، چرا باید به خواننده بودن اصرار داشته باشد؟ چنین آدمی باید وقتش را صرف کاری کند که در آن استعداد دارد. شرکتهای تولید و پخش موسیقی هم باید از خوانندهها تست بگیرند و اگر دیدند که خوانندهها واقعاً سواد آواز خواندن دارند، با آنها قرارداد ببندند.
شرکتها حتی میتوانند استعدادیابی هم کنند، اما الان بیشتر تهیهکننده هستند تا استعدادیاب. اخیراً آقای محسن رجبپور در شرکت «ترانه شرقی» این کار را انجام داده و امیدوارم استعدادهای بهتری هم رو کنند. خدا خیرشان بدهد چون این کار واقعاً باارزش است.
در مقابل نظر شما در خصوص خوانندههای مقلد، عدهای بر این باورند که این افراد باید کارشان را منتشر کنند و مردم تشخیص بدهند که آنها مقلد هستند یا نه.
نه، چون مردم کارشناس این قضیه نیستند. قبل از انقلاب همهچیز اصولی بود و در نتیجه، آثار و اجراهای ماندگاری هم از آن زمان برای موسیقی ما به جا ماند؛ اما الان شما فلان خواننده را در تلویزیون میبینید که در برنامه زنده تلویزیونی لبخوانی میکند.
وضعیت خوانندگان مقلدمان هم که مشخص است و خیلیها کپی خوانندههای دیگر هستند. وقتی یک خواننده سعی میکند درست مثل محسن یگانه بخواند، چرا باید به او مجوز داده شود؟ در کشور ما، آموزش موسیقایی از مقاطع پایین وجود ندارد.
در غیر اینصورت، نسلی در موسیقی به وجود میآمد که همهچیز را درست و اصولی فهمیده بود و همه کاربلدها وارد این حرفه میشدند. همانطور که مهندسی، مکانیکی و پزشکی یک تخصص هستند، موسیقی هم یک تخصص است.
چرا وقتی کسی تخصص این کار را ندارد، باید وارد این حوزه شود و کار کند؟ چون موسیقی سهلالوصول شده و کسی هم مراقب تولیدات و آدمهای فعال در این حوزه نیست.
الان به جایی رسیدهایم که خیلیها میگویند برای خواننده شدن، صدای خوب اهمیتی ندارد! مگر چنین چیزی ممکن است؟ یک خواننده خوب باید اول صدای خوبی داشته باشد و تیپ و چهره او هم میتواند در اولویتهای بعدی قرار بگیرد.
الویس پرسلی که به خاطر چهرهاش یک خواننده مطرح جهانی نشد. او در وهله اول صدای بسیار زیبایی داشت و بعد چهره زیبایش هم کمکش کرد تا بیشتر دیده شود. ما اولویتها را فراموش کردهایم. امیدوارم مردم ما ارتباط بهتر و عمیقتری با ادبیات پیدا کنند؛ چون سرچشمه بسیاری از این مشکلات، فاصله گرفتن از ادبیات ناب است.
یکی از تغییراتی که در روند انتشار آثار موسیقی رخ داد، این بود که از سال گذشته، خوانندگان برای انتشار تکآهنگهایشان هم نیاز به گرفتن مجوز پیدا کردند. فکر میکنی این قانون، کارساز بود؟
به نظرم این روند برای خوانندگان تازهکار بد نیست؛ اما چنین قانونی برای خوانندگانی مثل من که سالها است داریم در این عرصه فعالیت میکنیم و نشان دادهایم که موسیقیمان خارج از شرع و عرف جامعه نیست، خیلی جالب نیست و فقط وقت ما را میگیرد.
دفتر موسیقی باید اعتماد کند که مهدی یغمایی بعد از سالها فعالیت موسیقایی و اجرای قطعات ملی، آیینی و مذهبی، دیگر خودش را ثابت کرده و قوانین وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی را هم به خوبی میداند.
پس لازم نیست برای انتشار هر قطعهاش مدتی را منتظر صدور مجوز شعر و موسیقی آن اثر بماند. مشکل این است که فقط مجوز سه قطعه را هم به خود ما میدهند و بعد از آن، ما باید به دنبال یک شرکت بگردیم تا آن شرکت برایمان مجوز انتشار موسیقی بگیرد! به نظرم وقتی من میدانم که چه کاری باید بخوانم که مغایر با موازین و عرف جامعه نباشد، دیگر لازم نیست پروسه اخذ مجوز را طی کنم.
امیدوارم یک فکری به حال این قضیه شود و مراحل گرفتن مجوز را فعلاً برای خوانندگان تازهکاری بگذارند که خودشان را هنوز ثابت نکردهاند. انشاءالله که این مشکلات حل شود و ما دیگر مجبور نباشیم وقت زیادی را صرف دریافت مجوز برای انتشار تکآهنگها کنیم و در رقابت با خوانندههایی که مجوز ندارند، جا بمانیم.