گپ مفصلی از جنس همه سبکهای موسیقی با خواننده «برف آمد» و «ماه و ماهی» که آلبوم جدیدش در دست انتشار است
حجت اشرفزاده: در ناخودآگاه هر آوازخوان همنسل من، یک شجریان وجود دارد
زمانی که پیش از آغاز مصاحبه با یکدیگر درباره آلبوم جدیدش صحبت میکردیم، یک سؤال مهم درباره او در ذهنم شکل گرفت. آن هم اینکه دقیقاً سبک حجت اشرفزاده چیست؟ چند آلبوم سنتی و آلبوم «ماه و ماهی» و اخیراً قطعات پاپ از او شنیدهایم. همین موضوع، آغازگر گفتوگوی ما بود تا اینکه به مسائل مختلفی در موسیقی سنتی و تلفیقی و انتقاداتی در موسیقی پاپ رسیدیم. حجت اشرفزاده در این گفتوگو دیدگاههای جالبی درباره فعالیتش در سبکهای مختلف و اوضاع کنونی بازار موسیقی مطرح کرد و گفت که همیشه به دنبال تجارب جدید است؛ تجاربی که قرار است بخشی از آن در آلبوم جدیدش هم نمود داشته باشد و باید منتظر ماند و دید که اینبار او به سراغ چه مدلهایی از ترانه و موسیقی رفته است.
حجت اشرفزاده پس از مدتها سکوت، در گفتوگویی مفصلی پاسخگوی سؤالات «موسیقی ما» بود که پیشنهاد میکنیم آن را تا پایان بخوانید:
یک سؤال اصلی درباره «حجت اشرفزاده» این است که سبک خوانندگیاش دقیقاً چیست؟ چون در یک بازه زمانی با کارهای سنتی معرفی و سپس با کارهای تلفیقی معروف شدید و الان هم که مدتی است کارهای پاپ منتشر میکنید.
این ماجرا به سال 1378 بازمیگردد. من به توصیه استاد فقید «پرویز مشکاتیان» یک تحقیق گسترده روی موسیقی خراسان داشتم و به آن علاقهمند شدم. در همین زمینه هم آثاری را خواندم که نمونه آن سمفونی «الله مزار» بر اساس یک مقام خراسانی است.
سالها موسیقی آئینی خراسان را اجرا کردم و چندین اثر در این زمینه دارم. به همراه میدیا فرجنژاد هم یک آلبوم اصیل کار کردیم و این با فوت استاد مشکاتیان مصادف شد و همان زمان در من دگرگونی به وجود آمد.
شناخت من نسبت به موسیقی پاپ و اتفاقات موسیقی دنیا و دنبال کردن چهرههای مختلف هنری مثل پاواروتی -که در سالهای پایانی عمرش با هنرمندان مختلف کارهای مشترکی را انجام داده بود- باعث شد تا تصمیم بگیرم خودم را به یک سبک محدود نکنم.
به نظر من، خوانندههای سنتی به دلیل آموزشهایی که میبینند، در اجرا به زبدگی خاصی دست پیدا میکنند. زمانی که در تکنیکهای آواز به جایگاهی دست پیدا میکنند، توانایی خواندن کارهای پاپ و تلفیقی را هم دارند.
عدهای در مسیر خود حرکت میکنند؛ اما آدمی مثل من اینطور نیست. روح سرکش من باعث شد تا فقط محدود به موسیقی سنتی نباشم. در دورهمیها موسیقی فولک خراسانی، کارهای خاطرهانگیز پاپ و چند تصنیف ایرانی از آثار استاد شجریان را میخوانم. روح سرکش و علایق شخصی، من را از ابتدا به خوانندهای تبدیل کرد که توانایی اجرای چندین فرم را دارد.
اما بعد از آلبوم «شرح پریشانی» تصمیم گرفتم مسیرهای متفاوتتری را تجربه کنم و آن تصمیم، به تفکر اولیه «ماه و ماهی» تبدیل شد. فکر اولیه آن مجموعه، به برداشت ذهنی من از فرم «چیلآوت» در موسیقی مربوط میشد که نمونهای از موسیقی الکترونیک پرطرفدار در دنیا است؛
ولی از این فرم در برخی نقاط دنیا برای مراقبه یا رهاشدن استفاده میکنند. آن تجربههای موسیقی مراقبه در دورههای تاریخی ما هم وجود داشته و بزرگان زیادی بودهاند که چلهنشینی میکردهاند. برای انتخاب شعر «ماه و ماهی» هم به کسی فکر کردم که سالها در کنار هم بزرگ شده بودیم.
آن شخص علیرضا بدیع بود که انصافاً غزلسرای توانایی بوده و هست و دوست داشتم در کنار او چنین تجربهای کسب کنم و خوشبختانه تجربه شیرینی شد.
در دورهای که روی موسیقی خراسان تحقیق میکردید، شاگرد استاد مشکاتیان هم بودید؟
شاگردی من نسبت به استاد مشکاتیان عمیقتر از سطح ساده شاگردی بود. در هر فصل که با ایشان دیدار میکردیم، توصیههای خوبی مطرح و کتابهایی معرفی میکردند که بسیار راهگشا بود. در دوره بعد هم از آن کتابها سؤال میپرسیدند.
در یکی از این دیدارها، استاد مشکاتیان گفتند شما که خواننده هستید، یک شعر از ابوسعید ابوالخیر بخوانید یا گفتند که از عطار نیشابوری و عماد خراسانی که متعلق به منطقه خودتان هستند، چه اشعاری حفظ هستید؟ با دوستان به این نتیجه رسیدیم که این تحقیق را از موسیقی منطقه خراسان شروع کنیم تا بزرگان آن منطقه را بیشتر بشناسیم.
از آن تحقیق ادبی به پیشنهاد استاد مشکاتیان، علیرضا بدیع حاصل شد؛ شاعری که هم وابستگی به گذشته دارد و هم بهروز است. در بخش موسیقی هم سراغ آدمهایی رفتم که بکر بودند. بنابراین شاگردی به این فرم، نزد استاد مشکاتیان برایمان دلپذیر بود.
ما در ابتدا هر فصل، سپس هر ماه، سپس هر دو هفته و در ادامه هر هفته، از نیشابور به تهران میآمدیم و برمیگشتیم. در نیشابور هم استاد «رضا شاکری» همچنان حضور دارند که ردیفدان قابل و بااخلاق و استاد بینظیری هستند و از محضر ایشان هم استفاده کردم.
دیدار یا شاگردی نزد استاد شجریان هم داشتید؟
در سال 1381 برای اولینبار خدمت استاد شجریان رسیدیم و چند دیدار با ایشان داشتم که در حد بهرهگیری از راهنماییهای مهمشان و آموزش چند سرفصل بود. با آقای حمیدرضا نوربخش صداسازی را کار کردم و یک سال تمام هر جمعه با آقای محسن نفر از ساعت 7 صبح تا 7 شب تمرینهای سنگین به همراه ارکستر بزرگ داشتیم.
در ادامه که آقای لطفی به ایران آمدند، من هم به «مکتبخانه میرزاعبدالله» رفتم و دورههای تکمیلی آواز را گذراندم. در مقطعی قرار بود خواننده ارکسترشان باشم که با فوت استاد فقید مشکاتیان مصادف شد و من به لحاظ روحی آسیب دیدم و در دورهای توقف داشتم. در ادامه، تصمیم گرفتم با توجه به آموختهها و ایدههایی که داشتم، سراغ تولید بروم.
شاید اگر هر شخص دیگری در ژانر سنتی اینقدر سختی میکشید، میماند و سراغ سبک دیگری نمیرفت و به نظر میرسد اگر شما هم باقی میماندید، شانس موفقیت زیادی داشتید.
من از ژانر سنتی خارج نشدهام و حتی در حال آمادهسازی چند آواز خاص هستم. نگاه من نسبت به آنچه که وجود دارد، مدرنتر است؛ اما چند نکته مهم را مدنظر داشته باشید. موسیقی سنتی و دستگاهی از بین نمیرود؛ همانطور که زبان پارسی از بین نرفته است.
جوانان این موسیقی را اجرا میکنند و هر روز شنونده صداهای جدید در آن هستیم. منتهی به لحاظ شخصی، من روح سرکشی دارم و دوست دارم انواع ژانرها را بخوانم. شاید بسیاری نقد داشته باشند و بگویند که خواننده باید یک فرم را بخواند؛ اما من اینطور نیستم.
مثلاً چند آواز اصیل دارم که در یک فضای مدرن اجرا شدهاند. در حال تجربه هستم و این موارد تجربههایی نو از ترکیب آواز ایرانی با موسیقی الکترونیک و سبکهای دیگر است. در آلبوم «ماه و ماهی» قطعه «عشق آمد» را داشتم که آواز در بیات اصفهان و دستگاه نوا بود اما با تنظیم کاملاً الکترونیک شنیده شد.
من از اصالت خارج نشدهام و هنوز هم خودم را یک خواننده اصیل میدانم. تا کنون با ارکستر سمفونیک صدا و سیما، گروههای موسیقی محلی خراسان و گروههای موسیقی سنتی اجرا داشتهام.
در حال حاضر هم ارکستر من تلفیقی از سازهای الکترونیک و غربی با سازهای ایرانی است. در کنسرتهای من یکی دو تصنیف اصیل و بازسازی شده میشنوید. چند قطعه پاپیولار و امروزی و چند آواز خراسانی میشنوید. اعتقاد دارم که کنسرت برای من یک پرفورمنس است و باید مثل یک بازیگر همه تجربیاتم در سبکهای مختلف را نشان دهم.
نقطهعطف کنسرتهای من همین است که در یک ژانر نیست و همه بخشهایش متفاوت است. خدا را شکر تا امروز هم تعداد انتقادها در کار من از تأییدها کمتر است.
کارهایی که طی یک سال اخیر داشتید، همگی پاپ بودند. حتی در خوانش شما هم دیگر خبری از تحریرها و تکنیکهایی که قبلاً در برخی کارها داشتید نبود.
ترکیبها متفاوت است. مثلاً وقتی موسیقی کُرمانجی شمال خراسان را اجرا میکنید، قطعاً تحریرهای موسیقی اصیل در آن نیست و گاهی به آن هم نقد میکنند که چرا اصیل نیست!
اصولاً خواننده توانا باید ترکیبهای آوازی را متناسب با هر فرمتی که در آن اجرا میکند، به کار بگیرد. مثلاً اگر موسیقی جنوب خراسان را اجرا میکنید، باید بدانید که آواها و ترکیبهایش با موسیقی شمال خراسان کاملاً متفاوت است.
خواننده میتواند برای موسیقی پاپیولار از ترکیبهای مختلفی استفاده کند و لزومی برای ماندن در یک فرمت نیست و این آزادی در موسیقی پاپ وجود دارد و میتوانید چیزهایی که بلد هستید را ترکیب کنید.
میتوانید مثلاً در اجرای قطعه «سفر نرو» در نقطه ترجیع از همان لحن شمال خراسان استفاده کنید. یعنی نحوه اجرا و بیان و لحن را به آن سمت ببرید و بهره بگیرید یا از تحریرهای خاص موسیقی اصیل در اثر دیگری مثل «شال» در دو نقطه خاص و گذرا استفاده کنید.
در قطعه «عشق آمد» هم میتوانید با رعایت تمامی اصول ادوات آواز ایرانی و تحریرها یک آواز بخوانید. این اتفاقات مربوط قطعات دو سال اخیر من است. همه این تغییرات گسترده در آثار من با فکر و انتخاب خودم بوده و هیچکدام شانسی نیست.
برخی فکر میکنند اتفاقات آثار من شانسی است؛ اما من نگاه طولانیمدت دارم و فکر میکنم موسیقی ما همانقدر که ماندگار است، اتفاقات جدید هم میخواهد.
فکر نمیکنید اگر یک ژانر را به صورت تخصصی دنبال میکردید، میتوانستید مخاطب بیشتری داشته باشید؟
اگر فقط در یک ژانر میخواندم، اقناع نمیشدم. موسیقی برای من مانند سفرهای است که دوست دارم با ولع، قسمتهای مختلف آن را امتحان کنم.
از اینکه میتوانم پاپ ایرانیزه شده یا آواز با تحریرهای اصیل ایرانی یا موسیقی محلی منطقه خودم را به بهترین شکل بخوانم، خوشحالم. ترکیب همه این ژانرها و تواناییها رنگی را میسازد که در آن صورت، متعلق به خودم است و «حجت اشرفزاده» میشوم.
یکی از انتقادات بزرگی که به صدا و لحن نسل ما وجود دارد، شباهت زیاد به استاد شجریان است.
برخی خوانندگان نسل ما علاقه دارند در اجرای ادوات و لحن و حتی گاهی فرم صورت هم شبیه استاد شجریان باشند! این مورد از این جهت غیرقابلگریز است که استاد شجریان سایه پهناوری بر آواز ایران دارد و قله او تا مدتها دستنیافتنی است.
این دلیل نمیشود که کسی آواز نخواند؛ اما برای متفاوت شدن و دوری از تقلید صرف، باید به رنگ نو رسید. برخی از دوستانم تحریرها را مو به مو شبیه به ایشان اجرا میکنند و خود من چند آواز استاد را به همین شکل، تمرین و کاملاً شبیهسازی شده اجرا کردم.
در آن دوره که بیشتر سنتی میخواندم، صدایم تحت تأثیر فرم استاد شجریان بود و خیلیها میگفتند که صدایت شبیه ایشان است اما برایم خبر خوبی نبود. تاریخ، آدمهایی که صرفاً مشابه و مقلد باشند را میبلعد؛ مثل افراد همدوره حافظ که محو شدند و زیر نام او قرار گرفتند.
این شباهت به دلیل ضعف تدریس اساتید شما بود یا الگویی نداشتید؟
الگوهای متفاوت وجود داشت؛ ولی کاملترین و شاخصترین الگوی آواز، متعلق به استاد شجریان است.
شاید برخی این عقیده را نداشته باشند؛ اما باید بپذیریم در آن بازه زمانی تحریرها، انتخاب شعر، تفکر، انتخاب درست نغمات و گوشههای خوب و اجرای درست بینظیر بوده و در نهایت قدرت توسط ایشان اجرا شده است.
بنابراین یکی از آرزوهای آوازخوانهای دوره ما شبیه خواندن به استاد شجریان بوده است. آنقدر این الگو، قدرتمند و صدایش پهناور بوده که از آن گریزی نیست و در ناخودآگاه هر آوازخوان همنسل من، یک شجریان وجود دارد. فقط باید با کار زیاد و هوشیاری به ترکیبهای جدید رسید.
ما در سالهای گذشته آوازخوانهای بزرگی مثل «گلپا» و «ایرج» داشتیم که همگی بزرگ و بهنام هستند.
در جوانترها هم آوازخوانهایی مثل محمد معتمدی، اشکان کمانگری، حسین بهاربین، وحید تاج، سالار عقیلی و خصوصاً همایون شجریان خوانندگانی هستند که صدایشان را دنبال میکنم و امیدوارم اتفاقات رو به رشد برای خوانندگان جوان و خوب رخ دهد.
به وحید تاج و اشکان کمانگری و فضای مارکت آنها اشاره کردید. در دورهای که شما موسیقی را به شکل جدی آغاز کردید، علیرضا قربانی، همایون شجریان، سالار عقیلی و کمی بعد محمد معتمدی شروع به انتشار کارهایشان کردند که با اقبال بسیار خوبی مواجه شدند. میخواهم نظرتان را در مورد این چهار خواننده و این موضوع که گفته میشود مارکت موسیقی سنتی بسته است و فقط در چند اسم خلاصه میشود بدانم.
این چهار هنرمند برای همه ما عزیزند و دوستشان داریم و هرکدام از این بزرگواران آدمهای دوستداشتنیای هستند. موسیقی اصیل ایرانی وجاهت اخلاقی به افراد میدهد که آنها را دوستداشتنی و عزیزتر از آنچه که هستند، میکند.
اما در مورد موضوعی که گفتید، آن را میتوان در چند بخش آسیبشناسی کرد. مورد اول تهیهکنندههایی هستند که در زمینه انتشار آثار یا برگزاری کنسرت فعالیت دارند. امروزه تبلیغات کافی و عرضه یک اثر یا یک هنرمند کار سادهای نیست و فرمول خاص خودش را دارد که این بر عهده چند سایت و تیمهای پخش و تبلیغات است که با هماهنگی تهیهکنندهها کارها را به گوش مردم میرسانند.
دورهای را به یاد میآورم که خبر یک آلبوم در روزنامهها منتشر میشد و منتظر میماندیم تا آن کاست به شهرستان ما برسد و با چند نفر یک نسخه را میخریدیم و هر شب نوبتی گوش میکردیم! زمانی که آلبوم «دستان» منتشر شد، چهل نسخه از آن به نیشابور آمد و نوار را دست به دست میچرخاندند و در همه خانهها ضبط دوکاسته برای کپی کردن وجود نداشت. اما امروز، ظرف چند ثانیه یک اثر به دست میلیونها مخاطب میرسد. بنابراین در بازار کنونی باید فعالیت حساب شده داشت.
اکنون خواننده به تنهایی نمیتواند موفق شود و از سوی دیگر گوش مردم با موسیقی اصیل غریبه شده؛ چون تهیهکنندهها دوست دارند سراغ خواننده پرفروش پاپیولار بروند. به جز چند تهیهکننده دلسوخته، سایرین به دنبال تجارت موفق هستند و طبیعت کارشان هم همین است.
بنابراین در حال حاضر، دفاع از موسیقی سنتی به دست رسانه ملی و دولت افتاده که چون وظیفه تعریف شده آنها هم این موضوع نیست، موفق نبودهاند. در درجه بعد، باید دید هنرمندان در ایجاد ذائقه جدید چهطور عمل میکنند. انتخاب شعر و ترانه بسیار مؤثر است و ما نباید از شعرا و غزلسرایان دوران خودمان به راحتی بگذریم. هنرمند باید به فکر انجام کار نو باشد. همایون شجریان در انجام کارهای نو بسیار موفق است و با انجام کارهای نو، مسیر خوبی را ادامه میدهد.
اتفاقاً برخی اساتید و اهالی موسیقی سنتی، به همایون شجریان این انتقاد را دارند که پاپ شده و پاپ میخواند.
کارهای همایون شجریان پاپ نیست. شاید در ترکیب سازهای آثارش یکی دو ساز غربی وارد شده باشد؛ اما همایون، ایرانی میخواند. استاد ابتهاج بیت معروفی دارند: «آبی که برآسود زمینش بخورد زود/ دریا شود آن رود که پیوسته روان است.» در دورهای یک هاله تقدس اطراف موسیقی اصیل ایرانی پیچیده شد که اجازه دگرگونی و جاری شدن پیدا نکرد.
به خاطر دارم استاد مشکاتیان روی یکی دو شعر از اخوان ثالث، تصانیفی را ساخته بودند که استاد شجریان اجرا کردند و به همان کارها نقد شد. در حالی که الان به همان آثار ایشان میگویند سنتی و اینکه الان به همایون بابت اجرای ترانهای از حسین منزوی میگویند پاپ شده، عجیب نیست! چون همین انتقادات را نسبت به استاد شجریان هم مطرح میکردند. این نقدها احساسی و مقدسمأبانه است.
تقدسی به موسیقی اصیل دادهایم که اجازه نوآوری در آن را نمیدهد. وقتی او 30 شب کنسرت داشت و هر شب 4 هزار نفر را پای آواز خودش مینشاند، به آن معنا است که موسیقی ایرانی هنوز با اقبال مواجه میشود؛ اگر هنرمندان باهوشی مثل برادران پورناظری و همایون شجریان وجود داشته باشند.
سیستمهای نظارتی هم میتوانند از چنین برنامههایی حمایت بیشتری کنند تا تعدادشان بیش از 30 شب باشد. به نظر من، اگر چنین برنامهای 30 شب دیگر هم برگزار میشد، باز هم میتوانست مخاطبان را جذب کند. آن پروژه، پرونده بسیار موفقی برای موسیقی ایرانی بود که مشابه آن در موسیقی پاپ هم وجود نداشته است. بنابراین اگر در مواردی، به موسیقی ایرانی کم لطفی میشود، برآیند چند عامل است.
قبلتر به این موضوع اشاره کردید که میخواهید کارها و ژانرهای مختلف را امتحان کنید تا به خودتان برسید. این خود و هدفی که دارید، دقیقاً چیست و چه هدفی برایش در ذهن دارید؟ فکر میکنم جذب مخاطب یکی از آنها باشد.
داشتن مخاطب زیاد نشان موفقیت است ولی هدف نیست. هدف، ارتقا و رشد فکری خودتان و مخاطب است. هدف، داشتن مخاطبانی است که شما را میفهمند و صرفاً برای داشتن یک ریتم شاد و نشان ظاهری خاص، به شما علاقهمند نیستند.
باید موسیقی شما را دوست داشته باشند و کارهایتان با لحظات آنها عجین شود یا چند سال بعد با شنیدن همان قطعات از خاطراتشان یاد کنند. در این صورت، حجت اشرفزاده میتواند در تاریخ موسیقی جاودانه شود.
همانطور که برای بزرگان زیادی چنین اتفاقی رخ داد و با چند قطعه توانستند در ذهن مخاطبان باقی بمانند. هدف من ماندگاری در تاریخ است و اندیشه من هم بر همین اساس است. وگرنه هیچکس از مخاطب و کنسرتهای زیاد بدش نمیآید و من هم دوست دارم تعداد کنسرتهایم بیشتر باشد. از این قبیل حسادتها ندارم و برای دوستانم که کنسرتهای زیادی دارند هم خوشحالم.
وقتی به ریتمهای شاد یا نشان ظاهری اشاره کردید، خوانندگانی مثل حامد همایون یا بهنام بانی به ذهن میآیند؟ نسبت به این موضوع انتقاد دارید؟
نقد نیست. من به دنبال بالا بردن تعداد مخاطبانم نیستم. هدف من این است که موسیقیام به جان آنها بنشیند. بسیاری هم هستند که مدلهای تکراری درست میکنند و موفقیتشان طبیعتاً کوتاه خواهد بود.
دوستانی که شما اشاره کردید، سالها زحمت کشیدهاند. حامد همایون را سالها است که میشناسم و بعضیها فکر میکنند او یکشبه به اینجا رسیده است. علی زندوکیلی هم شیرازی است و میدانم که او نیز برای رسیدن به چنین جایگاهی بسیار زحمت کشیده است.
بهنام بانی را هم خواننده خوبی میدانم که صدایی گرم دارد. همچنین طی یکی دو سال اخیر ترانههای ضعیف و دمدستی مد شده که به آن نقد دارم. اما انتقاد اساسی من نسبت به لحن شُل و شلخته این روزهای خوانندگان است.
و این لحن این روزها طرفداران زیادی دارد.
من منتقد جدی لحن لاتی و شلخته برخی خوانندههای پاپ هستم و یکی از خندهدارترین چیزهایی است که در همه این سالها شنیدهام. در آمریکا برای اعتراض، فرمت رپ را ایجاد کردند که نسبت به مسائل مختلف اعتراض میکردند. اما متأسفانه ما حتی در تقلید رپ هم اشتباه کردیم و در فرهنگ ما به فحش تبدیل شد! البته بعضی از افراد مثل «یاس» هم هستند که به همان شکلِ اعتراض و بیان مسائل اجتماعی پایبندند و طبیعتاً طرفداران زیادی هم دارند.
معمولاً خوانندههایی در سبک شما سراغ مقوله رپ نمیروند و حتی اسمی از آن هم نمیآورند. جالب است که شما آن را پیگیری میکنید.
من کلاً به هر چیزی انتقاد نمیکنم. من به استفاده درست و پایبندی آن به یک هدف اشاره دارم. وقتی موسیقی رپ میشنوید، توقع دارید که مسائل اجتماعی و حقایقی را بیان کند. زمانی هم که قرار است ایرانیزه شود، باید از کلمات خوب برای این هدف بهره گرفته شود.
مثلاً یک فرد در میان آواز ایرانی از صدای حیوانات استفاده کرده بود و فیلم آن اجرا بارها منتشر شد و خیلیها به موسیقی ایرانی انتقاد کردند! نباید اسم هر اشتباهی نوآوری باشد. آدمها زمانی که میخواهند همدیگر را مورد تمسخر قرار دهند، از لحن لاتی استفاده میکنند. به همین دلیل، جای استفاده از این لحن، روی کلام عاشقانه نیست. دقیقاً کسانی که این لحن لاتی را وارد موسیقی پاپ کردند، هدفشان ساخت اسطورههای تو خالی بود.
زمانی که آلبوم «ماه و ماهی» منتشر و در آن حجم وسیع شنیده شد، خیلیها انتظار داشتند که کنسرتهایتان حداقل برای دو سال با این آلبوم برقرار باشد. این اتفاق رخ نداد و برخی شما را مقصر دانستند و گفتند آنقدر حجت اشرفزاده در برنامههای مختلف تلویزیون حضور پیدا کرد که بیش از حد در چشم و دسترس مخاطبان بود و دیگر نتوانست در زمینه کنسرت، فروش خوبی داشته باشد. این انتقاد را قبول دارید؟
خیلی از تهیهکنندهها به انجام کار پولساز و مطمئن علاقه دارند. من در برههای با یکی از دوستان وارد همکاری شدم و ایشان در زمینه برگزاری کنسرت موفق نبود و نزدیک یک سال، وقت من هدر رفت. در این یک سال، من هم باید زندگی خودم را میگذراندم و دلیل حضور زیاد من در برخی برنامههای تلویزیون، امرار معاش و عبور از مشکلات مالی بود. همزمان تدریس هم میکردم و با حضور در آن برنامهها، سعی میکردم در حد معمولی از پس هزینههای زندگی بربیایم.
میگویند روزی یک فرد در جایی -که مناسب حضورش نبود- ساز میزد و از شخص دیگری پرسیدند که چرا او آنجا است و چهقدر گرفته است؟ آن شخص گفت ده تومان گرفته؛ اما شما نُه تومان میدادید که به آنجا نرود؟ شنیدهام در دورهای آثاری را با صدای استاد احمد شاملو ضبط کردهاند و پس از مدتی به ایشان گفتهاند که برای ادامه ضبط بیایند اما استاد موافقت نکردند.
زمانی که دلیلش را پرسیدند، استاد شاملو گفت که من آن زمان غم نان داشتم. گاهی اوقات جبر روزگار شما را مجبور میکند برای امرار معاش در بخشهایی فعالیت کنید که تمایل ندارید. قبول دارم که برنامههای تلویزیونی من کمی بیش از حد معمول بود؛ اما منتقدان حضور زیاد من در تلویزیون، تا چه حد از شرایط زندگی من در آن دوره اطلاع داشتند؟ خیلیها هم نمیدانستند که تهیهکننده من توان برگزاری منظم کنسرت را نداشت و من یک زمان طلایی را از دست دادم. در ادامه با آقای صدرالدین حسینخانی و شرکت «ایرانگام» قرارداد بستم و مجدداً قطعاتی مثل «برف آمد»، «کوچ»، «سفر نرو»، «دوباره ایران» یا «شال» را تولید کردم که مردم در مقاطع مختلف شنیدند.
الان هم مشغول کارها و اجراهایم هستم و تغییراتی در جنس موسیقی خودم دادهام و آلبومی پیش رو دارم که انشاءالله به زودی منتشر میشود.
کمی قبلتر از انتشار «ماه و ماهی» موج گروههای موسیقی تلفیقی شکل گرفت و اثر شما هم در آن دوره با آنها رقابت سنگینی داشت. از میان افراد و گروههای تلفیقی حال حاضر، پیگیر کارهای کدامیک بوده یا هستید؟
آثار داماهی، بمرانی و گروه دال را پیگیری میکنم و دوست دارم. چون بخشی از موسیقی آنها از دل موسیقی ایرانی و بخشی دیگر از موسیقی کلاسیک است. همچنین آنها به شکل معمول هیت نشدند و از طریق ترکیبهای گروهی دوستانه کارهایشان را تولید کرده و توانستند به گوش مخاطبان برسانند. اما هنرمندان تلفیقی برای بقا باید ترکیبهای جدیدی را تجربه کنند و با تداوم کار و صبر و تفکر کارهایشان را پویا نگه دارند. برخی از این گروهها با افتوخیز مواجه شدهاند و بعضاً پویایی آنها ادامه دارد. اما بهطور کل آنها را دوست دارم.
در فضای موسیقی تلفیقی با چه کسی یا چه گروهی رقابت دارید؟
این مسیر منحصر به خودم است و کمتر خوانندهای در یک کنسرت سنتی، پاپ و تلفیقی میخواند. آدمهایی که صدا، شخصیت و هنر حجت اشرفزاده را دوست داشته باشند، به سراغش میآیند. همان آدمها مطمئناً کار علی زندوکیلی، چارتار، همایون شجریان، سالار عقیلی یا بهنام بانی و محمد علیزاده را هم میشنوند. مخاطبان امروز با لیستپخش تلفنهای همراه دیگر سبکها را کنار گذاشتهاند و از هر خوانندهای چند قطعه دارند. این شنونده میتواند هرکدام از این کارها را انتخاب کند.
از آلبوم جدید چه خبر؟
آلبوم جدید آماده انتشار است. اما با توجه به اینکه تکقطعات بیشتر شنیده میشوند، چند اثر از این مجموعه را منتشر کردیم و در ادامه، سراغ این مجموعه میرویم.
عوامل آلبوم چه کسانی هستند؟
هنرمندان زیادی در این مجموعه حضور دارند و تلاش ما تولید یک کار متنوع بوده است. امیرمیلاد نیکزاد، سعید زمانی، میلاد ترابی، بابک مافی، علی دینه و حمید اکبرزاده از جمله دوستان حاضر در بخش موسیقی و تنظیم هستند. در این قسمت، از حضور هنرمندان جوان و کمتر شناختهشدهای نظیر مجتبی حبیبی و احسان سعیدی استفاده کردهایم. در بخش شعر هم از سرودههای استاد محمدعلی بهمنی، روزبه بمانی، احمد امیرخلیلی، امید صباغنو، امیر ارجینی، نیما تقوی، مرتضی نجفی و… بهرهمند شدهایم. این آلبوم متنوع و رنگارنگ شده که در آن هم کارهایی در حالوهوای «ماه و ماهی» داریم و هم قطعات متفاوت با آن.
چرا تیم موفق «ماه و ماهی» در این آلبوم حضور ندارند؟
اختلاف سلایق در برخی نقاط باعث شد تا در این پروژه همکاری نداشته باشیم. اما با دوستان خوب و سرشناسی همکاری کردهام و از تجربه کردن با آدمهای مختلف لذت میبرم. دقیقاً همان سرکشی درون خودم در این آلبوم هم وجود دارد و به نظرم ترکیب جالبی از آب درآمده است. ضمناً قرار بود با بهروز صفاریان هم در این آلبوم همکاری داشته باشیم؛ اما به دلیل حساسیت او روی آثارش، این همکاری به زمان پس از آلبوم و یک تکآهنگ موکول شد.
فکر میکنید این آلبوم بتواند شما را به عنوان رقیب جدی در بحث فروش کنسرتها تبدیل کند؟
همه چنین آرزویی دارند! به دلیل اینکه من در ساخت و پرداخت و در کار تولید آلبوم، قائل به رقابت با کسی نبودم، الان هم نمیتوانم پاسخ دقیقی به این سؤال بدهم. من خوانندهای هستم که کار خودم را میکنم و زمان ثابت میکند که من برای ماندگاری و خاطره ساختن آدمها، کار میسازم.
چرا انتشار این آلبوم با تأخیر مواجه شد؟
دلیل تأخیر افزوده شدن قطعاتی بود تا فضای آلبوم عاشقانهتر شود.