اقاي محمدرضا دستگاهدار لطفا از تاريخچه هنريتان برايمان بگوييد
محمدرضا دستگاهدار:
آنچه مربوط به پيش از دوران دانشگاه ميشود، اينكه متولد ١٣٥٧ در شهر يزد(محله ميدان شاه) هستم.
دوران مقدماتي سنتور را از سال ١٣٧٢ اغاز كردم و پس از ورود به دانشگاه در سال ١٣٧٥ رشته دندانپزشكي دانشگاه علوم پزشكي كرمان ، نزد زنده ياد استاد حسين سالارزاده به فراگيري مكتب استاد پرويز مشكاتيان پرداختم.
در سال ١٣٨٦ به شهر مشهد نقل مكان كردم و رديف ميرزاعبدالله را نزد هنرمند بزرگوار جناب اقاي امين ريحاني فرا گرفتم.
در سال ١٣٨٨ پس از درگذشت زنده ياد پرويز مشكاتيان ، گروه موسيقي ققنوس را تشكيل دادم و با توجه به علاقه مندي خاصي كه به اين استاد بزرگوار داشتم ، اسم گروه خود را از يكي از قطعات ايشان انتخاب كردم. اولين اجراي رسمي ما در سال ١٣٨٩ در شهر مشهد بود. ولي با توجه به مسائل و مشكلاتي كه در شهر مشهد براي اجراي صحنه اي وجود دارد، حدود دو سال از هر اجراي موسيقي منع شديم.
در سال ١٣٩٢ مجددا دو اجرا در شهرهاي يزد و مشهد داشتيم.
مشكلات فراواني در شهر مشهد براي دريافت مجوز و اجراي صحنه اي وجود دارد كه هم اكنون نيز همين مشكلات پس از گذشت ١٥ سال ادامه دارد و شايد همين محدوديتها مرا بر ان داشت تا بفكر تهيه يك البوم موسيقي باشم تا بتوانم ان نگرش موسيقيايي خود را از اين طريق به اين جامعه اي كه دچار فقر فرهنگي شده است القا كنم.
صبح وصل از افق مهر برايد روزي
وين شب تيره هجران به سر ايد روزي
كار ضبط البوم از كي شروع شد و دراين مسير مشوقها و مشكلات چه بود ؟
با توجه به محدوديتهايي كه در شهر مشهد در بحث اجراي صحنه اي وجوددارد، اين بي ثباتي مرا بر ان داشت تا به سمت و سياق اهنگسازي و تهيه البوم بروم.
ضبط البوم هماگون از ١٣٩٤ در استوديو اواي پرديس مشهد شروع شد.
رويدادي كه در روزهاي اول پديده راحتي بنظر ميرسيد ، هر چه ميگذشت مشكلاتش زيادتر شد،
در اين راه دوستان زيادي مرا همراهي نمودندتا اين البوم به بهترين شكل ممكن تهيه وضبط شود و انشاءالله در چند روز اينده در شهر يزد بتوانيم رونمايي اين البوم راانجام دهيم.
در قدم اول همسر عزيزم بود كه هميشه پشتيبان من در اين مسير طولاني بود.
استاد بهداد بابايي عزيز، هنرمند گرامي جناب سينا جهان ابادي كه در بخش بخش اين البوم مرا راهنمايي كردند و در بهتر شدن وبهبود كيفي اين البوم با نظرات ارزشمندشون مرا ياري نمودند نهايت سپاسگزاري را دارم.
بحث اهنگسازي البوم چون سبك و سياق استاد مشكاتيان هميشه مدنظر من بوده، توانستم با اين ديد و طرز فكرم نسبت به قطعات اين بزرگوار قطعاتي رو بسازم كه از نظر خودم شباهتهايي هرچند اندك به قطعات استاد مشكاتيان داشت چه در بحث ملودي چه در بحث ريتم.
پديده اهنگسازي به مسايل زيادي بستگي داره، اصلي ترين ان از نظر من اشراف كامل به رديف موسيقي ايراني واز طرف ديگربحث خلاقيت هست
و من سعي كردم اون موسيقي كه جامعه امروز كمتر بهش گوش ميده ،اون موسيقي كه داره فراموش ميشه و اون اتودهاي موسيقايي كه هر روز كمرنگتر ميشه هم در بحث پيش درامد هم چهارمضراب هم ساز و اواز ، مجددا با اين البوم رونمايي كنم.
اميدوارم اون هدفي كه داشتم ومدتها براي اين هدف برنامه ريزي كردم ،، بتونه كمك كننده باشه دربهبود اين وضعيت كنوني جامعه وهروزشاهد موفقيت روزافزون موسيقي پربارايراني باشيم.
در ره منزل ليلي كه خطرهاست در ان
شرط اول قدم انست كه مجنون باشي
كداميك از قطعات البومتان را بيشتر دوست داريد؟
اين البوم شامل ١٢بخش ميباشد كه شامل:
٤تصنيف ،يك پيش درامد،٣چهارمضراب ،٢بخش سازواوازو٢بخش تكنوازي تار وكمانچه ميباشد
كه من همه را به يك اندازه دوست دارم، شروع ساخت اين البوم با ساخت تصنيف فراق در سال ١٣٩١ بدنبال درگذشت پدر عزيزم رخ داد كه كلام از ملك الشعراي بهار بود وهمان حس و حال و تالمات روحي من در ساخت اين تصنيف دخيل بود و بعدا پردازش شد، بعضي جاهاي ان عوض شد ودرواقع همين تصنيف بود كه منا واداشت تا قطعات بعدي ساخته شوند و خداراشاكرم از اينكه انگيزه زيادي براي ادامه اينكار به من عطا نمود وتوانايي ساخت قطعات جديد را به من هديه داد.در بحث تصنيف از كلام سعدي ،شهريار،ملك الشعراي بهار ورهي معيري كمك گرفتم.
كه هركدام باتوجه به نوع كلام شاعر ملوديهاي متفاوتي دارد.
دربخش بي كلام (چهارمضراب وپيش درامد)مطمعنا ازادي عمل بيشتري داشتم وسعي كردم حس دروني خودم را از جامعه موجود نشان دهم.
اميدوارم همه مردم عزيزم بشنون ولذت ببرن.
لازم ميدانم از همه دوستانم درگروه موسيقي ققنوس ونوازندگان مهماني كه ازتهران به جمع ما اضافه شدند تشكركنم اميدوارم شرايط شهر مشهد بگونه اي رقم خورد تا بتوانيم براحتي موسيقي خودمان راانجاهم عرضه كنيم
وضعيت كنوني موسيقي ايراني را چگونه ميبينيد؟
اگر به دوران قبل از انقلاب برگرديم ميبينيم مركز حفظ واشاعه موسيقي ايراني راداشتيم وبزرگاني چون دكتر صفوت ،استاداني همچون دوامي ،فروتن وسعيد هرمزي درحال فعاليت بودند وعلت فعاليت هنري وطاقت فرساي اين بزرگان بخاطر موسيقي كاباره اي ان زمان و ابتذال روزافزون ان بود.
تفكرشان عدم حضور درصداوسيما و رايو وتلويزيون ان زمان و ممارست بيشتر بود كه نتيجه ان نيز چهره هاي سرشناسي چون استاد عليزاده ،استاد لطفي واستاد مشكاتيان بود.
اوايل انقلاب موسيقي ما روند خودرا عوض كرد وبيشتر بطرف سرود پيش رفت.
باتوجه به نگرش بسته اي كه اوايل انقلاب نسبت به موسيقي وجود داشت،همه اين بزرگان باز عملا خانه نشين شدند وان موسيقي بي هويتي كه قبل از انقلاب وجود داشت جايگيزيني پيدانكرد.
به قول استاد مشكاتيان:
موسيقي ميتواند علمي ،ژرف و فراگير باشد ومردم را به سمت تعالي حركت دهد.تفكر من اينست كه امروزه بايد دركنار اين موسيقي بي هويت،موسيقي كلاسيك ايراني واصيل درمسير درستي حركت كندوموفقيت اين موسيقي زماني به سرمنزل مقصود ميرسيدكه مردم رويكردشان را عوض كنند.
موسيقي اصيل ما ميتواند جايگاه ومقام خودرا دنيا داشته باشد ولي بدليل كمبود نيروهاي مجرب و اگاه به موسيقي چه درزمينه موسيقي ايراني چه درزمينه موسيقي پاپ، اين موردمسير خودرا گم كرده است وتا زمانيكه مانتوانيم اين معظل را حل كنيم موسيقي بي هويت امروزي هرروز همچون يك غده سرطاني جامعه را دچار سردرگمي خواهدنمود.
تعزيه خواني ونوحه خوانيهاي يزد،چه تاثيري بروي شما گذاشته است.؟
دربحث تعزيه خواني وتاثير پذيري من ،باتوجه به اينكه بيشتر نوحه هاي ما بخصوص درشهر يزد از زمان قديم داراي كلام وملودي غني بوده هست من هم بي نصيب نمانده ام.
به ياد دارم ازدوران كودكي همراه باپدر عزيزم زنده ياد حاج حسين دستگاهدار(سرپرست هيات ميدانشاه) ، درايام محرم در مراسم عزاداري شركت ميكردم،نوحه ها فرم وسياق ساده وزيبايي داشتندولي امروزكه نزديك به سي سال از ان دوران ميگذره ومن گذشته رامرور ميكنم متاسفانه دراين ورطه هم دچار افت وسردرگمي زيادي شده ايم.
چه در بحث ملودي چه در بحث كلام.
بهرحال تاثير پذيري اينگونه مراسمها از موسيقي ايراني ودستگاهي ما بسيار زياد بوده است وشايد نوحه خوانهاي ما بعضي از گوشه ها ونغمات اواز ايراني را خواسته يا ناخواسته اجرا ميكردندودليل اصلي ماندگاري همين نوحه هاي قديمي مطمعنا همين انتخابهاي صحيح ملودي وكلام بوده است.
من در تصنيف فراق كه به ياد پدر بزرگوارم اهنگسازي نمودم از گوشه هايي همچون بيداد ،سوزوگداز وشوشتري استفاده نمودم كه شايد در نوحه هاي قديمي واصيل همين زادگاهم يزد ،به وفور استفاده شده است.
اميدوارم بتوانيم دراين بخش نيز كه امروزه جزئي از فرهنگ ما شده است رويكردي بهتر و علمي تري را درپيش بگيريم.
اسم آلبوم (هماگون)از چه منبعي الهام گرفته است؟
ريشه اصلي كلمه هماگون از كلمه همايگون ميباشد كه درواقع به مرور زمان تبديل به هماگون شد وامروزه براي راحتي بيان ازكلمه همايون بجاي ان استفاده ميشود شايد بتوان آنرا مرتبط دانست به دلدادگي هماي وهمايون وعشقي كه بين ايندووجود داشت البته خواجوي كرماني مثنوي عظيمي دراين وادي نگارش كرده اند.
باتوجه به اينكه اعم قطعات البوم دردستگاه همايون ميباشد من اين نام را برگزيدم وقطعه شيدا،توصيفي از اين دلداگي ميباشدكه اميدوارم مقبول واقع شود اميدوارم همه ما بتوانيم در اعتلاي رزوافزون فرهنگ اصيل ايراني مشاركت كنيم وارزوي موفقيت براي همه مردم عزيزم راخواستارم.
صحبتهايم را با يك بيت از لسان الغيب به پايان ميبرم:
انچه سعي است من اندر طلبت بنمايم اين قدر هست كه تغيير قضا نتوان كرد