علی جعفری پویان : خیلی علاقه داشتم کارگردان سینما شوم ( قسمت دوم )

علی جعفری پویان

علی جعفری پویان : خیلی علاقه داشتم کارگردان سینما شوم

پرونده‌ای برای نوازنده‌های موسیقی ایران

 

گفتید به سینما علاقه‌مند بودید اما به سمت موسیقی آمدید؛ تشویق‌های پدر بود یا اجبار او که شما را به سمت موسیقی کشاند؟

تشویق‌های ایشان بود و این‌که من روحیه هنری داشتم. بهتر از هنرستان موسیقی هم جایی را پیدا نکردم چون برادرم ایمان هم زودتر از من وارد هنرستان شده بود و به نوعی امتحان آنجا به خانواده ما پس داده شده بود.

خیلی آن محیط را دوست داشتم و به نظرم خیلی بهتر از محیط آموزش و پروش با آن اتفاقاتی که همه ما در کودکی تجربه کرده‌ایم، بود.
 

هنوز هم پیگیر سینما هستید؟

بله سینما را دوست دارم. یک بخشی از آن هم به این دلیل است که خیلی اوقات خودم در تولید موسیقی‌های آنها سهیم هستم. اما از سینمای این چند سال اخیر رضایت زیادی ندارم و به نظرم کیفیت فیلم‌ها افت کرده است.

البته به دلیل مشغله‌های موسیقایی، زیاد نمی‌توانم پیگیر آن باشم و در این چند سال خبرهای سینمای ایران بیشتر به دلیل همکاری‌ام با آهنگسازها به گوشم می‌رسد.

اما از کودکی همیشه پیگیر این رشته هنری بودم و حتی از دوم دبستان شروع به خریدن مجله «فیلم» کردم که آن زمان شماره 59 این مجله منتشر شده بود و تا سه، چهار سال پیش آنها را جمع می‌کردم.

بعضی از آنها را صحافی کرده‌ام و به نظر آرشیو خوبی است.
 

برعکس نظر شما، برخی معتقدند در این سال‌ها فیلم‌سازهای جوانی آمده‌اند و توانسته‌اند اتفاقات خوبی را رقم بزنند.

بله اما کلیت سینما به نسبت زمانه‌ای که در آن هستیم می‌تواند خیلی بهتر از این باشد.

البته نگاه من همیشه همین‌طور است؛ حتی در موسیقی.

اگر از خودمان نارضایتی داریم به دلیل همین مقایسه‌ای است که با جهان اتفاق می‌افتد در صورتی‌که امکانات و حتی مسائل روحی آموزشی‌مان هم با جهان یکسان نیست. کلاً در زمانه‌ای زندگی می‌کنیم که محکوم به مقایسه شدن با دنیا هستیم  ولی امکاناتی در آن مقیاس نداریم.
 

آخرین فیلم خوبی که در سینمای ایران دیدید چه بود؟

فیلم «یحیی سکوت نکرد» با بازی فاطمه معتمدآریا که در بخش هنر و تجربه اکران شد. این سال‌ها کمتر فیلمی را دیده‌ام که تکانم بدهد اما معتقدم باید به سینمای دهه شصت و هفتاد سینمای ایران احترام گذاشت.
 

گفتید دوست داشتید در حوزه کارگردانی فعالیت می‌کردید؛ سلیقه شما بیشتر به کدام یک از کارگردان‌ها نزدیک است؟

آثار داریوش مهرجویی را تا فیلم «مهمان مامان» و قبل از آن واقعاً دوست دارم، همین‌طور آثار بهرام بیضایی به عنوان یک آدم متفاوت در سینما که فقط هم نمی‌توان آثارش را سینمایی بررسی کرد. البته طبیعتاً نمی‌توانم منکر آثار دیگر کارگردان‌های به نام تاریخ سینمای ایران شوم اما سلیقه من بیشتر به این‌ها نزدیک است.
 

خاطره‌ای از دوران کودکی در زمینه کارهای سینمایی دارید؟

آن روزها که در روزنامه‌ها تبلیغات سینماها را منتشر می‌کردند، همیشه این تبلیغات را قیچی می‌کردم و آنها را بالای در اتاقم می‌چسباندم. در واقع اتاقم را تبدیل به سینما کرده بودم و هر فیلمی که می‌آمد، همزمان با سینما استقلال و قدس و آفریقا، من هم فیلم‌ها را در اتاقم اکران می‌کردم.

دنیای خودم را با سینما داشتم و بیشتر مجله «فیلم» و نوشته‌های مربوط به سینما را می‌خواندم. سعی کردم عکاسی هم انجام دهم. دوستانی در مسیر زندگی دیدم و با انجمن سینمای جوان هم آشنا شدم. دائماً به جشنواره‌های مختلف می‌رفتم اما یکدفعه وارد موسیقی شدم.
 

به نظر می‌آید که هنوز حس قوی‌تری به سینما دارید.

الان دیگر کاملاً درگیر موسیقی هستم. فقط امیدوارم یک کار خوب در رابطه با ویلن در سینمای ایران ساخته شود. چون هر وقت در فیلمی ویولن زده‌اند، هم نواختن آن را اشتباه نشان داده‌اند و هم میکس موسیقی با ساز زدن آن شخص اشتباه بوده است.

اگر یک فیلم خوب درباره موسیقی ساخته و آگاهی نسبت به فرهنگ موسیقی‌دان‌ها‌ و موسیقیِ درست نشان داده شود، آن موقع احساس خوبی خواهم داشت.
 

شما فیلم «بزم رزم» را دیده‌اید؟

نه.
 

مستندی درباره سرگذشت پر فراز و نشیب موسیقی، خصوصاً دهه شصت است.

چه اسم عجیبی دارد، اگر از من می‌پرسیدند، می‌گفتم مثلاً یک فیلم درباره کشتی است. البته این یک مستند بوده؛ درست است؟
 

بله. مستندی که توسط سید وحید حسینی ساخته شده و در آن بزرگان موسیقی ایران همچون حسین علیزاده، بیژن کامکار، علی اکبر شکارچی و… جلوی دوربین رفته‌اند.

بله، این مستند است اما من می‌گویم یک فیلم داستان‌گو با یک روایت درست درباره موسیقی و ویولن ساخته شود.

دنبال فیلمی هستم که هنر والای نوازندگی در آن دیده شود، نه فقط یک دغدغه شخصی عاشقانه از یک ویولونیست به تصویر کشیده شود که برای مردم صرفاً تفننی باشد. درباره سختی‌های ویولونیست بودن و این‌که تو فقط با یک ساز زندگی‌ات را اداره می‌کنی و هیچ امنیت و تضمینی برای کار بعدی وجود ندارد.

من اگر الان دستم آسیب ببیند یا اتفاقی برایم بیفتد و نتوانم ساز بزنم، دیگر چه کسی من را به یاد می‌آورد؟ این اتفاق‌ها آدم را نگران می‌کند.

الان تمام زندگی من تحت تأثیر حرفه‌ام است و متأسفانه ما از خیلی چیزها دور شده‌ایم؛ نه این‌که ناراضی باشم اما احساس می‌کنم باید فکری به حال ابعاد دیگر زندگی‌ام هم بکنم.

 

خیلی از کارهایی که در موسیقی پاپ ضبط می‌کنم برای این تولید می‌شوند که عطش خواننده برای خوانندگی رفع شود!

 

  تاکید بر توسعه همکاری هنری ایران و اتریش

این روزها اکثر نوازنده‌هایی که در کار خود مطرح هستند، روی استیج‌های پاپ هم رفته‌اند و با خواننده‌ها ساز زده‌اند.

اما فکر می‌کنم شما با این‌که در آلبوم‌های پاپ ساز زده‌اید، خیلی تمایلی به حضور در این استیج‌ها نداشته‌اید. دلیل آن چیست؟

من هم با خواننده‌های پاپ ساز زده‌ام.

اما از یک جایی به بعد در رابطه با نوازندگی سازهای زهی در کنسرت‌های پاپ حال بدی بهم دست داد که یک بخش آن فنی بود و بخش دیگرش مربوط به حال دورنی من می‌شد.

بخش فنی ماجرا این بود که در این کنسرت‌ها صدابرداری درستی از سازهای زهی نمی‌شد و در نتیجه صدای ساز ما شنیده نمی‌شد.

یک بُعد اخلاقی هم داشت آن هم این‌که یک‌بار داشتم روی استیج ساز می‌زدم که دیدم یک عده نشسته‌اند و در حال خوردن چیپس و پفک هستند؛ حالم خیلی بد شد و با خودم گفتم چرا باید به خاطر دغدغه مالی این‌جا باشم؟!
 

کدام کنسرت بود؟

همان سال‌هایی که با احساس خواجه‌امیری کنسرت داشتیم. یک لحظه احساس بدی بهم دست داد که یک حس کاملاً شخصی است.

ضمن این‌که با خواننده‌های کمی هم ساز نزده‌ام؛ من همان سال‌های 76-77 با خشایار اعتمادی کنسرت‌های پاپ را شروع کردم که اوایل کارم هم بود و تجربه خیلی خوبی هم برایم محسوب می‌شود؛ چراکه همیشه می‌گویم باید رفت و تجربه کرد و بعد تصمیم گرفت.

از سال 76 تا حدوداً سال 85 در خیلی از کنسرت‌های پاپ مثل حامی، دکتر محمد اصفهانی، احسان خواجه امیری و… بوده‌ام؛ اما از یک‌جا به بعد دیگر ارضای روحی نمی‌شدم و احساس کوچک شدن به من دست می‌داد؛ ساز می‌زدیم اما صدای سازمان شنیده نمی‌شد.

فرهنگ عجیبی در این محیط‌ها حاکم است که من اصلاً آن را بد نمی‌دانم اما با روحیه من سازگار نیست. مبلغی هم که به ما داده شد، کمی برایم خنده‌دار بود و همه این‌ها باعث شد به خودم بگویم تو الان با ویولنت این‌جا چه کار می‌کنی؟!
 

فکر می‌کنم این اسطوره‌سازی‌های عجیب و غریب از خواننده‌های پاپ هم خیلی با روحیات شما سازگار نباشد.

دقیقاً. خیلی از نوازنده‌های درجه یک تحصیل کرده کنار این دوستان ساز می‌زدند اما انگار نه انگار. این‌ها را نمی‌گویم که به اشتباه فکر کنند من یک آدم فانتزی و سانتی‌مانتالم، بحثم چیز دیگری است.

می‌دانم که خیلی از آدم‌ها یک شبه راه صد ساله را طی می‌کنند، آن هم به اشتباه! یعنی طرف سابقه تاریخی‌اش را نمی‌بیند و طی دو هفته یک میلیارد پول به دست می‌آورد.

منظورم این نیست که باید آن را به من بدهی اما می‌خواهم بدانم که واقعاً در محیط موسیقی ایران چه کرده که باید چنین رقمی بگیرد؟ اصلاً چه اشکالی دارد که بخشی از آن پول را خرج اعتلای موسیقی کشورش کند؟
 

به نظر شما اگر موسیقی یک کار گروهی است، چرا باید خواننده یک شب چندین میلیون دستمزد بگیرد و دستمزد نوازنده به یکی، دو میلیون تومان ختم شود؟

هر کسی هر پولی که می‌خواهد را به دست بیاورد؛ من نه وزیر دارایی‌ام و نه داروغه که بخواهم مالیات از کسی بگیرم. می‌گویم حق نوازندگی باید بیشتر از این حرف‌ها باشد، ولی احساس می‌کنم بعضی‌ها پول‌هایی به دست می‌آورند که نه به اندازه شخصیتشان است و نه توان هنریشان.

این پول به غلط یا درست دارد به موسیقی ایران تزریق می‌شود اما باید تبدیل به چرخه‌ای شود تا با تعلق گرفتن بخشی از آن به اهالی موسیقی، دردهای موسیقی را کم کند.

وقتی کارت به عنوان یک هنرمند می‌گیرد، بد نیست دغدغه این را داشته باشی که خب من حالا چه کاری باید برای موسیقی انجام دهم؟ به آدم‌هایی فکر کنی که پیش‌تر وارد موسیقی شدند و با هموار کردن راه باعث شدند الان اینجا بایستی.

اصلاً بروی اسپانسر سی‌دی یا کتاب‌های هنری شوی؛ می‌دانی این کار چه اعتباری به آن خواننده می‌دهد؟ چرا باید یک‌سری نوازنده خوب از ایران بروند فقط برای این‌که درآمدی ندارند؟ من نه کاسبم و نه اهل این که بگویم حق من داده نشده؛ حرفم این است که حالا که پول به شماها تزریق می‌شود، حواستان را بیشتر جمع کنید.
 

با این حساب فکر نمی‌کنم در بین خواننده‌های نسل جدید کسی باشد که توجه شما را جلب کرده باشد. اصلاً به موسیقی پاپ گوش می‌کنید؟

با موسیقی پاپ مشکلی ندارم و اتفاقاً آن را دوست دارم اما همین چیزهایی که گفتم کمی ناراحتم کرده است.

خیلی از کارهایی که ضبط می‌کنم در حوزه موسیقی پاپ است اما خیلی از این آثار برای این تولید می‌شوند که عطش یک خواننده برای خوانندگی رفع شود!

قبول، این‌ها آثاری هستند که شاید باید تولید شوند تا چرخه موسیقی بچرخد ولی ما نمی‌توانم بگوییم که خیلی از آنها اثری است که پشتوانه آن یک فکر هنری عمیق است؛ مثل یک کار سفارشی هستند.

آثار خوب پاپ هم در سال تولید می‌شوند اما آثار بد پاپ بیشتر شنیده می‌شوند چون خیلی مواقع روی آنها تبلیغ بیشتری انجام می‌شود.
 

جدیداً چه آلبوم پاپی شنیده‌اید که نظر شما را جلب کرده است؟

چند وقت پیش آلبوم علیرضا عصار را شنیدم که به نظرم کار خوبی بود و من اصالتِ در کارش را دوست داشتم. کار سختی است که بعد از شش سال بخوانی و باز مخاطب‌ات را داشته باشی؛ این‌ها برای این است که تفکر پشت اثری است که تولید می‌کند.

یا مثلاً حامی که برای من خیلی با ارزش است. البته از تولیدات موسیقی گروه «چارتار» هم لذت می برم.

یا نیما مسیحا که خواننده توانمندی است اما قدرش دانسته نشده و به نظرم خودش هم آنقدرها که باید قدر خودش را نمی‌داند.

نیما باید شنیده شود؛ واقعاً حیف است که ندانند چطور باید از توانایی‌های او استفاده کنند. ما خواننده خوب کم نداریم…
 

اما انگار اکثراً از همان نسل قدیمی موسیقی پاپ هستند.

در نسل جدید هم خواننده خوب هست ولی به نظرم ما بلد نیستیم کاری کنیم تا موسیقی‌مان را درست معرفی کنیم.

شاید اگر برنامه‌های تلویزیونی ما برنامه‌های هنری‌تر و عمیق‌تری باشند و یک پکیج هنری خوب از یک اثر موسیقی تولید کنند، خیلی تأثیرگذاری بیشتری داشته باشد.
 

از تلویزیون که خیلی‌ها قطع امید کرده‌اند.

به کدام حق؟ اتفاقاً من باید این انتظار را از رسانه ملی داشته باشم.

ده، بیست سال دیگر زندگی ما تمام می‌شود و ما حق داریم؛ چرا باید تلویزیون ایران فقط تیتراژ تلویزیونی پخش کند؟ یعنی ما نباید یک برنامه مخصوص موسیقی در تلویزیون داشته باشیم؟!

در کنار آن البته عملکرد رادیو را حرفه‌ای‌تر می‌بینم؛ پرداختن آنها به موسیقی‌های بین‌المللی هم جالب توجه است اما احساس می‌کنم تهیه‌کنندگان رادیو نسبت درستی بین حال و هوای جامعه و پخش آثار موسیقی رعایت نمی‌کنند و فقط همسو با مناسبت‌ها پیش می‌روند.
 

البته تعدادی از همین خواننده‌ها، در یک دوره شهرتشان را مدیون تلویزیون هستند.

آن هم به این دلیل که رسانه دیگری وجود نداشت و فضای مجازی به این شکل فراگیر نبود.

بله من هم گفتم که ما فقط تیتراژهای تلویزیونی می‌شنویم، اما آیا موسیقی سازی هم می‌شنویم؟ کنسرت‌های ارکستر سممفونیک یا ارکستر ملی هم پخش می‌شود؟ قبول، اصلاً نشان دادن ساز خیلی ترساک است!

اما نمی‌توانند روی یک تصویر معقول از یک طبیعت درست یا عکس‌های هنری، موسیقی ارکستر سمفونیک را پخش کنند؟ کارهای خوب تولید می‌شوند اما پخش نمی‌شوند و به گوش مردم نمی‌رسند.

به صرف این‌که یک نفر حوزه خوانندگی را هم تجربه کرد، نباید او را خواننده دانست؛ مگر این‌که یک نفر استعداد ویژه‌ای داشته باشد. متأسفانه آدم‌ها خیلی راحت می‌خوانند و صدایشان هم به راحتی در فضای مجازی شنیده می‌شود.

به همین دلیل هم هست که نمی‌توانم به راحتی درباره موسیقی پاپ اظهار نظر کنم. ولی برای خیلی از بچه‌های پاپ احترام زیادی قائلم؛ صحبت‌هایی هم که درباره فرهنگ این حوزه کردم، برمی‌گردد به اتفاقاتی که برای من در طول زندگی‌ام افتاده است.

کلاً دست هر کسی که در ایران برای موسیقی زحمت می‌کشد درد نکند، کار خیلی سختی است.

 

امیدوارم تاریخ انقضای آثارم طولانی باشد

 

  تصنيف در انتظار بهاران

شما جزء معدود نوازنده‌هایی هستید که به تازگی دومین آلبوم خود را هم منتشر کرده‌اید. چه شد که برخلاف خیلی‌ها، به فکر تولید آلبوم افتادید؟

البته جدیداً دوستان دیگر هم در حال اجرای ادبیات موسیقی کلاسیک هستند. من احساس کردم در تاریخ حرفه‌مان مدیون آدم‌هایی هستم که از آنها چیزی یاد گرفته‌ام. خیلی از آهنگسازها به من اعتماد داشتند و با من کار کردند.

«رد انگشتان من» برای من یک دفترچه خاطرات و یک نوع بازپروری خودم به عنوان کسی بود که برای خیلی از آهنگسازها تک‌نوازی ویولن انجام داده اما آنها داشتند تنها با یک‌بار پخش شدن روی فیلم یا سریال به دست فراموشی سپرده می‌شدند.

خوشحالم که توانستم مجموعه‌ای را جمع‌آوری کنم که کسی بعد از آن به من نگوید کار اشتباهی انجام داده‌ای.

در واقع پشتوانه کاری‌ام را زنده کردم. در آلبوم «رد انگشتان من» کارهایم را از دهه هشتاد تا نود گردآوری کردم و این موضع به من شهامت داد تا آثارم در بین سال‌های 90 تا 96 را هم تدوین کنم و به شکل یک پکیج به شنونده معرفی کنم که با نام «تا ابد ابری» منتشر شد.
 

یعنی تمام آثارتان در این بازه زمانی در این آلبوم گردآوری شده است؟

«تا ابد ابری» بخش اول از آثاری است که بین سال‌های 90 تا 96 داشته‌ام. آثارم در این سال‌ها را تبدیل به سه مجموعه کرده‌ام که این آلبوم مجموعه اول با لحن و حال عاشقانه و تم‌های خیلی لطیف است.

در سی‌دی دوم آثار فانتزی و شاید افکتیو وجود دارد که در آن به شکل دیگری نقش نوازندگی داشته‌ام و سی‌دی سوم هم -که البته نمی‌دانم کدام زودتر منتشر می‌شوند- حال و هوای غریب‌تری برای شنونده‌های عادی دارد و کمی تخصصی‌تر است. اما مردمی‌ترین آن «تا ابد ابری» خواهد بود.
 

به جز جمع‌آوری آثارتان، دو، سه قطعه هم مختص این آلبوم تولید شده، درست است؟

بله. یکی خود قطعه «شکار» بود که من با یک مهندسی ذهنی برای این‌که جامعه‌ام را بشناسم و ببینم آیا این لحن مورد پسندش قرار می‌گیرد یا نه؟ تولید کردم.

اولین‌بار بود که تک ترک منتشر می‌کردم و سعی کردم تمی که مردم زیاد شنیده‌اند را با یک تنظیم دیگر با ویولن به گوش‌شان برسانم که خوشبختانه استقبال خوبی از آن شد. آن را به عنوان یک قطعه تماتیک در آلبوم قرار داده‌ام و پایان‌بخش سی‌دی ما خواهد بود.

دومین قطعه هم «همدم» نام دارد که یادآور دوست هنرمندم «همدم حقگو» است که عکاسی آلبوم «رد انگشتان من» هم زحمات او بود.
 
می‌خواهم ببینم چقدر می‌توانم روی نسلی که هم‌زمان با هم در حال زندگی هستیم، تأثیرگذار باشم و تا چه حد می‌توانم روی آدم‌های اطرافم به عنوان یک نوازنده احساس خوب ایجاد کنم که اگر بتواند ماندگار شود باعث خوشحالی من خواهد بود. امیدوارم تاریخ انقضای‌شان، طولانی باشد.

علی جعفری پویان

منبع: موسیقی ما

 

  نوستالژی‌های رضا یزدانی در برج میلاد
, , , , , , , , , , , , , , ,
نوشتهٔ پیشین
علی جعفری پویان : خیلی علاقه داشتم کارگردان سینما شوم ( قسمت اول )
نوشتهٔ بعدی
کاکوبند برای مخاطبان ، فارغ از هر ملیت و زبانی دارای مفهوم و جذابیت خاصی است

مطالب مرتبط

محسن یگانه

«محسن یگانه» به صحنه برمی‌گردد

امین حبیبی

امین حبیبی : برایم جالب بود که « آشر »، موسیقی من را به این شکل شنیده و منتشر کرده

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
برای ادامه، شما باید با قوانین موافقت کنید

فهرست