هوشنگ کامکار : اگر آهنگساز نمی‌شدم، دوست داشتم شاعر بودم – قسمت سوم

هوشنگ کامکار

هوشنگ کامکار : اگر آهنگساز نمی‌شدم، دوست داشتم شاعر بودم – قسمت سوم

گفت‌وگو با آهنگساز برجسته‌ی موسیقی ایران درباره‌ی اثر جدیدش و شرایط امروز موسیقی ایران

قسمت اولقسمت دوم

استاد شما به آهنگسازهای جوان اعتقاد دارید؟ یعنی فکر می‌کنید در نسلِ جدید در حوزه‌ی موسیقی کلاسیک کسانی هستند که آثارِ ارزشمندی خلق کرده باشند؟  

حتما هستند؛ اما من نمی شناسم، چون نه کارشان معرفی می‌شود و نه اجرا و منتشر؛ به هر حال باید به نسلِ جوان امیدوار بود،‌ نمی‌شود که فقط به گذشته فکر کرد؛ جوانان باید در عرصه‌ی موسیقی فعال شوند، جوانانی که من امیدوارم خیلی زود به فکر موسیقی ملی ایران باشند.

گویا شما علاقه‌ی بسیاری به موسیقی ملی دارید.

ببینید وقتی می‌گوییم موسیقی ملی ایران همه فکر می کنند که مثلِ گل ها بزنید، در حالی‌که موسیقی ملی ایران می تواند از تم‌ها و الگوهای کشور خودمان با تکنیک‌های جهانی استفاده کند؛ حتی آهنگسازان «اولترا مدرن» هم می توانند از این الگوها بهره بگیرند.  من در بسیاری از آثارم، کارهای مدرنی کرده‌ام؛ اما مخاطب احساس می‌کند ملودی آشنایی شنیده است. با جرأت می توانم بگویم در این سال‌ها از موسیقی ملی ایران یک کار با تکنیک ارزشمند اجرا نشده – یا لااقل من ندیده‌ام- می‌توان به آثار روح الله خالقی و دیگر بزرگانِ آن دوران اشاره کرد که در زمانِ خودشان بزرگ‌ترین آهنگسازان و موسیقی‌دانانِ ایران بوده است؛ ولی دیگر نمی‌توانیم تنها به آنان اکتفا کنیم.

آقای کامکار، با تمام دغدغه‌ای که شما نسبت به موسیقی کلاسیک دارید، وضعیت ارکستر سمفونیک را چطور ارزیابی می‌کنید؟

نظرم را گفتم و تاکید می‌کنم کسانی مثل ایرج صهبایی، منوچهر صهبایی، لوریس چکناواریان، فرهت، نصیر حیدریان و بسیاری دیگر که من نمی‌شناسم، رهبران خوبی هستند که متاسفانه به کار گرفته نمی‌شوند. به نظر من یکی از مهم ترین وظیفه های بنیاد رودکی این است که به موسیقی ملی ایران توجه کنند؛ اما حالا اتفاقاتی می‌افتد که من نمی‌دانم از طرف چه کسانی است؟ این فاجعه است که ماشین روی صحنه می‌آورند.

مشخصا درباره‌ی آقای «رهبری» که ارکستر در زمانِ‌شان وضعیتِ خوبی داشت و همه متفق القول بودند که ایشان از نظر موسیقایی می تواند تأثیرات مثبتی بگذارد؛ ولی حاشیه‌ها و اتفاقات عجیب و غریبی افتاد که واقعاً به ضرر ارکستر سمفونیک تمام شد.

اولین کسانی که با آقای مرادخانی صحبت و کمک کردند که آقای «رهبری» به ایران بیاید من و ارسلان و آقای داود گنجه‌ای بودیم؛ نمی‌توانم بگویم چقدر؟ هزار برابر بیشتر از این افرادی که حالا خودشان را دایه‌ی او می‌دانند؛ اگر یادتان باشد ما تمام نوازندگان را در جلسه‌ای در ارشاد دعوت کردیم و من از همه‌شان ممنونم؛ چون به خاطر صحبت‌های ما همه آمدند، از پیر و جوان و  با اشتیاق کار کردند و اولین کنسرتشان هم  که سمفونی نهم بتهوون بود، بی‌نظیر اجرا شد. من همیشه گفته‌ام «علی رهبری» موزیسین بسیار خوبی است، موزیک بلد است و به کارش وارد؛ خود آقای رهبری هم می‌دانند که من هیچ زمانی منکر این مساله نشدم؛ ایشان رهبر بسیار منضبطی هم هست که این ماجرا هم قابل احترام است؛ اما وقتی شما به نوازندگان ارکستر می‌گویید باید سر ساعت باید بیایید، هیچ جایی نباید بروید کار کنید، این کار را باید انجام دهید و آن کار را نه،  هر روز باید تمرین کنید؛ باید در مقابل آنها را از نظرِ مالی،‌ تامین کنید تا بتوانند اجاره ی منزل، مهد کودک بچه و… را پرداخت کنند؛ اگر این مساله نباشد؛ او مجبور است برود سر ضبط یا در آموزشگاه درس بدهد، در چنین شرایطی تنها می‌توانید توقع داشته باشید که بتواند کار را خوب اجرا کند؛ به همین خاطر بود که ایشان با نوازنده‌ها مشکل پیدا کرد. مسأله ی دوم دخالت کردنِ ایشان در اموری بود که هیچی ربطی به رهبر ارکستر ندارد و وظیفه ی او نیست. مساله‌ی دیگر تبلیغات بسیار  زیاد برای خودش بود. این که می گویم بسیار زیاد یعنی به شکلی غیرعادی . ایشان صدها بار گفته است که من مثلاً ارکستر مالاگا را رهبری کرده ام. خب شما یکی، دو بار گفتید و  تمام سایت ها نوشتند و تمام ایران مطلع شدند؛ دیگر تکرار آن چه فایده‌ای دارد؟  آقای رهبری با دانش موسیقایی که دارد احتیاجی به تبلیغ ندارد؛ مگر آقای محمدرضا شجریان برای خوانندگی اش نیاز به تبلیغ دارد؟‌ به تازگی هم که مدام روی «وطن‌پرستی» ایشان تبلیغ می‌شود، اولاً هر ایرانی، ایران را دوست دارد این ویژگی مهمی نیست؛ بعد اگر ایشان تا این اندازه ایران را دوست دارد؛ چرا در این سال‌ها ایران نماند؟ چرا در همین کنسرتِ اخیرش در ترکیه از نام ایرانی‌اش استفاده نکرد؟ بعد شما تا به حال دیده‌اید کسی  در خارج  از ایران کنسرت بگذارد و یک سری آدم را در ایران دعوت کند که کنسرت را ببینند؟ مگر سی‌دی این اثر منتشر نمی‌شود؟ پس این همه هزینه برای دعوت از مهمانان چه معنایی دارد؟ من همچنان امیدوارم ایشان دوباره رهبر ارکستر در ایران شود؛ چون در کار خود وارد است و بسیار برای رشد و تعالی ارکستر سمفونیک مناسب ؛ به شرط آنکه این مشکلات را برطرف کند. این کارها در شان ایشان نیست.

شاید چون ایشان سال‌ها در ایران نبود و با مناسباتِ اینجا آشنایی نداشتند.

ما بارها این مسایل را به ایشان گفتیم. شما نمی‌توانید حتی فکر کنید آقای داوود گنجه‌ای چه کمک‌هایی به او کرد؛ البته من باز تاکید می‌کنم ایشان هنرمند لایقی است و برای ارکستر سمفونیک می‌توانند بسیار مفید باشد.

بنیاد رودکی شورای مشورتی ندارد؟

یک سال پیش با آقای صفی پور جلسه داشتم و ایشان به من گفتند شما کمک می‌کنید؟‌ گفتم من هر کاری در راستای اصلاح باشد، انجام می‌دهم که تا حالا خبری نشده است.

آقای کامکار شما همواره به رسانه‌ها نیز نقد دارید. چرا؟

چون هیچ محلی برای نقد کارها و آدم‌ها در آن وجود ندارد. من خوشحال می‌شوم کسی از کار من، ایراد حساب شده بگیرد؛ اما انتقاد باید تکنیکی باشد و به ناسزاگویی ختم نشود. زمانی که من «کجایید ای شهیدان خدایی» را ضبط کردم و برای یکی از دوستانم گذاشتم تا گوش کند؛ او پیشنهاد داد تا یک کلمه را طولانی‌تر اجرا شود؛ خب چون همسرم طلاهایش را فروخته بود و ارکستر ضبط شده بود، دیگر نتوانستم آن را تغییر دهم؛ اما خواننده آن کلمه را طولانی‌تر خوانده است؛ منظورم این است که نقد و نظر می‌تواند سازنده باشد؛  به شرطِ اصولی بودنش. از آن طرف چرا اهالی رسانه در مقابل خیلی چیزها سکوت می‌کنند؟ از چه می‌ترسند؟‌ از این می ترسید با شما مصاحبه نکنند؟ خب نکنند. باید دل و جرات داشته باشید . اگر من ادعا کنم الان در لس آنجلس خیابانی به اسم کامکار زدند شما باید این را جست و جو کنید و صحت و سقمش را درآورید. اگر آهنگسازی گفت من دیگر در ایران کنسرت نمی‌دهم و هزار کنسرت داد، باید در این زمینه از او بپرسید. من اگر روزگاری گفتم تلویزیون نمی‌روم؛ حتی اگر هزاران دلار هم بدهند باز نمی‌روم. هیچ تبصره‌ای هم ندارد. اگر رفتم باید از من سوال شود که چرا رفتید؟ یا باید از اینهایی که مدام کنسرت می‌گذارند و به فکر درآمد هستند؛ سوال شود که کنسرت خوب است دست شما هم درد نکند که کنسرت می‌دهید؛ اما هیچ به آموزش هم فکر کرده‌اید؟ مگر «اردشیر» یا «ارسلان» نمی‌توانند مدام کنسرت دهند؛ اما آنان دغدغه‌ی آموزش دارند.

و بالاخره درباره‌ی گروه موسوم به منتقدان چه نظری دارید؟

چند وقتِ پیش من در خانه نشسته بودم که گفتند جلسه آقای فخر الدینی و منتقدین در خانه‌ی هنرمندان برقرار است؛ با خودم گفتم خدای بزرگ آنجا کوچک است؛ چطور می‌خواهید ۹۰۰  منتقد را جا دهید؟ بعد دیدم که دو سه نفرشان آمده‌اند. من آماده بودم که غوغا راه بیاندازند؛ اما فقط یک نامه خواندند با اسم‌هایی که من بیشترشان را نمی‌شناختم.  من گفتم با هر انتقادی موافق هستم؛ خیلی هم خوشحال می‌شوم کسانی بیایند و کار را دست بگیرند؛ اما می‌توانند مشکل زنان موسیقی‌دان را حل کنند؟ یا کنسرت در شهرستان‌ها را؟ اگر می‌توانند همین فردا من خودم آنها را به جای آقای نوربخش می‌نشانم.  هیچ کسی کار نمی کند؛ فقط ایراد می گیرند. مگر آقای فخر الدینی دعوت نکرد که بیایید و حرف‌هایشان را بزنند؛ چرا نزدند؟‌ در انتخابات هم که شرکت نمی‌کنند؛ خب این چه معنایی دارد؟ باید منصفانه تر برخورد کرد. این منقدین باید بیایند کمک کنند. در باز است و راه و چاره بگوئید. شما چه راه حلی ارایه داده‌اید که  آقای نور بخش مخالفت کرده است؟ به هر حال امیدوارم منتقدان در دور بعد در انتخابات شرکت کنند و پیروز شوند و تمام وعده‌هایشان را عملی کنند.

 

  بخش ویژۀ موسیقی دستگاهی با موضوع آهنگسازی و نوازندگی به جشنواره‌ی جوان اضافه شد

 

 

منبع:

 

musicema.com

, , , , , , , ,
نوشتهٔ پیشین
هوشنگ کامکار : اگر آهنگساز نمی‌شدم، دوست داشتم شاعر بودم – قسمت دوم
نوشتهٔ بعدی
ارکستر ملی با رهبری «فریدون شهبازیان» و خوانندگی «سالار عقیلی» در باکو می‌نوازد

مطالب مرتبط

آلبوم ایران من

آلبوم ایران من رونمایی شد/ اظهارات شجریان درباره تعطیلی تئاتر «سی»

حسین علیشاپور

کنسرت حسین علیشاپور و گروه ضرب آهنگ در شیراز برگزار می‌شود

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
برای ادامه، شما باید با قوانین موافقت کنید

فهرست